
می برم این روزها نام ترا آرام تر
تا بمانم در شمار عاشقان گمنام تر
نیستی فرصت برای درد دل کردن کم است
درد دل باشد برای دردهایی عام تر
درد اول دوری از آیینه و آیینگیست
درد دوم درد دل هایی ازین هم خام تر
کاش گاهی هم به ما سر می زدی هرچند نیست
در میان خستگان از قلب ما ناکام تر
خشک شد لب های ما با چند ندبه می رسی؟
جان مولا ،ساقی از دست تو شد این جام تر؟!
زیر لب ذکر تو را هر روز و هرشب گفته ام
گفته ای :آرامتر،آرامتر،آرامتر!
کاسه شعر مرا از دست عشق انداختی
تکه ای را تر کن از سرچشمه الهام،تر!
می رسی و انتخابی سخت خواهی کرد،آه
بی گمان از عاشقانی بهتر و خوش نام تر
سهم ما... شوق حضور و آبروی انتظار
سهم عاشق های از گمنام هم گمنام تر!
منبع:http://mostasharnezami.persianblog.ir/post/97