گفت: چند سال داری؟
گفتم: روزهای تکراری زندگیم را که خط بزنم،
کودکی چند سالهام!
من برای "تنها نبودن" ،
آدم های زیادی دور و برم دارم ،
آن چیزی که ندارم ،
کسی برای "باهم بودن" است!
انتــــهای ِ دریــــا را
بـــرکـه هـــا نمـی فــهمند !
پـس ببـخــش اگـــر گـــاهــی
گــم می کـــنم ، نشــانی اَت را ...!
صبر کن سهراب
گفته بودی قایقی خواهم ساخت؟ دور خواهم شد از این خاک غریب ،
قایقت جا دارد ؟!!
من هم از همهمه اهل زمین دلگیرم .....
درد من تنهایی نیست
بلکه مرگ ملتی است،
که گدایی را قناعت،
بی عرضگی را صبر
و با تبسمی بر لب این حماقت را حکمت خداوند می نامد
گاندی
از گابریل گارسیا می پرسند اگر یک کتاب صد صفحه ای در مورد امید بنویسی چه
می نویسی؟در جواب می گوید:۹۹صفحه را خالی می گذارم ،صفحه آخر می نویسم
امید آخرین چیزی است که می میرد.
قصه اصحاب کهف شوخیست
اینجا یک روز که بخوابی همه تورا از یاد میبرند...
گفتند :
به اندازه ی گلیم هایتان
و به اندازه ی دهان هایتان
اماحرفی از وسعت آرزو هایمان نزدند...
آنقدر به انسانهای روی زمین بی اعتماد شده ام
که میترسم وقتی از خوشحالی به هوا می پرم،
زمین را از زیر پاهایم بکشند
بیش ترین دروغی که در این دنیا گفتم ، این کلمه است ..." خوبم " !
کاش آنهایی که ما را از دوستی با جنسمخالف با آتش جهنم می هراسانند، بدانند که میدانیم نمازشان هم به امیدهمخوابی با حوریان بهشت است...
میدونی خوش بخت ترین
زوج دنیا کیا هستن ... ؟ خنده و گریه . . . . ! به ندرت با هم دیده میشن
اما وقتی با هم دیده میشن ... اون بهترین لحظه ی زندگیه...........!!!
گاهـــــــــی باید سکــــــــــــوت کرد ؛ خدا پاسخ گو خواهـــــد بود ....
شک نکن ...
از تنها بودنم راضی نیستم. اما...
خوشحالم که با خیلی ها نیستم!!!
سخت است حرفت را نفهمند،
سخت تر این است که حرفت را اشتباهی بفهمند،
حالا میفهمم، که خدا چه زجری میکشد
وقتی این همه آدم حرفش را که نفهمیده اند هیچ،
اشتباهی هم فهمیده اند.
دکتر علی شریعتی
صبح یک روز من از پیش خودم خواهم رفت
بیخبر با دل درویش خودم خواهم رفت
میرم تا در میخانه کمی مست کنم
جرعه ای بالا بزنم آنچه نبایست کنم
اگر روزی کسی از من بپرسد که دیگر قصدت از این زنده گی چیست بدوگویم که چون میترسم از مرگ مراراهی به غیراز زنده گی نیست
عشق تملک معشوق است ودوست داشتن تشنگی محو شدن در اوست (دکتر شریعتی)
آن روزها که مشترک مورد نظر بودی ، هیچوقت در دسترس نبودی !!
چه برسد الان.. .
که نه مشترکی..
و نه مورد نظر ...!
همیشه از خوبی ادم ها
برای خودت دیوار بساز.
هر وقت در حق تو بدی کردند......فقط یک اجر از دیوار بردار....بی انصافیست اگر دیوار را خراب کنی!!!
توی ویترین زندگی به عروسکی نگاه نکن که مال تو نیست اون فقط وسوست میکنه اونی رو که داری از دست بدی
روی قلبی نوشته بودن شکستنی است ؛ مواظب باشید !!! ولی من روی قلبم نوشتم شکسته است ، راحت باشید
جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت : بین شما کسی هست که مسلمان باشد ؟ همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد ، بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت : آری من مسلمانم جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا ، پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند ، جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد ، پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگرد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید : آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟ افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده نگاهشان را به پیش نماز مسجد دوختند ، پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت : چرا نگاه میکنید ، به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود !!! بیخیال همه کس باشم و دریا باشم
دائم الخمرترین آدم دنیا باشم
ساقیا دربدنم نیست توان جام بده
گور بابای غمه هر در جهان جام بده
آنقدر مست که اندوه جهانم برود
استکان روی لبم باشد و جانم برود
برود هر که دلش خاست شکایت بکند
شهر باید به منه الکلی عادت بکند
پریدن کار دل است و قدم زدن کار عقل اگر لذت جهان خواهی با دل همسفر شو و اگر مقصد خواهی آهسته رو . .
ازگدایی پرسیدند: بیچاره ترازتو کیست?گفت: عاشقی که به عشقش نرسیده است
همیشه تو زندگیت جسارت عاشقانه از دست دادنو داشته باش نه حقارت به هر قیمت نگه داشتنو...
گوشهایم را می گیرم و چشم هایم را می بندم و زبانم را گاز می گیرم ولی.. حریف افکارم نمی شوم چقدردردناک است خواستن ...!
هنوز هم…
از بین کارهای دنیا…
دل بستن به دلت بیشتر به دلم می چسبد . . .
ای قطار ، راهت را بگیر و برو !
دیگر نه کوه توان ریزش دارد و نه ریزعلی پیراهن اضافه
دیگر هیچ چیزمثل سابقنیست
هنگامی که فقر از در وارد شود، عشق از پنجره می گریزد.
دوست داشتن از عشق برتر است. عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی. اما دوست داشتن پیوندی خودآگاه و از روی بصیرتِ روشن و زلال. عشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هر چه از غریزه سرزند بی ارزش است و دوست داشتن از روح طلوع میکند و تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد، دوست داشتن نیز همگام با آن اوج می یابد.
به جای لعنت بر تاریکی یک شمع روشن کن.
تفاوت دزد و پولدار در آن است که دزد، مال ثروتمندان را می دزدد و پولدار، پول فقرا را.
گدا هر قدر گردنش را کج تر نگاه دارد، بیشتر دروغ می گوید.
آنکه میــرود ، نم دانـَد امّا آنکه بدرقــه میکنــَد میداند کاسـۀ آب معجزه نمیکند!
دیــــــــــــــروزکه سقف خانه ها چـــــوبیبود گفتار و عمل در همه جا خوبـــــیبود امــــــــــروز بنای خانه ها ســـــــنگشده دلهــــــــــا همه با بنا هماهنگ شده
تو نیستی
اما من برایت چای می ریزم
دیروز هم
نبودی که برایت بلیط سینما گرفتم
دوست داری بخند
دوست داری گریه کن
و یا دوست داری
مثل آینه مبهوت باش
مبهوت من و دنیای کوچکم
دیگر چه فرق می کند
باشی یا نباشی
من با تو زندگی می کنم...!
برای تا ابد ماندن، باید رفت
گاهی به قلب کسی
گاهی از قلب کسی
فقط یک بار
من تنها به افق می نگرم
به قفس
که امنیت غریبی است،
وقتی پرنده آسمان را از یاد برده است.
چرا؟
چرا هیچکس
با آسمان جمله ایی نمی سازد؟؟؟!
هر جا دلت شکست ......قبل رفتن ..... خودت جاروش کن
تا هر ناکسی .......منت دستای زخمیشو رو سرت نذاره....
در یک آشنایی دوستانه ما با هم دست دادیم !! تو فقط دست دادی...و من همه چیزمو از دست دادم
هیچکس نمی تونه به دلش یاد بده که نشکنه ! اما من بهش یاد دادم که: با لبه ی تیزش دست اونی که شکسته ، نبره !
آخر چه بگویم هست از خود خبرم چون نیست...وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست...
نشسته بودم در دل آتش
به خیال گلستانی که وعده کرده بودی
خاکسترم را ببین!
یادم رفته بود من از نسل ابراهیم نیستم !
یکی می پرسد:
اندوه تو از چیست؟سبب ساز سکوت مبهمت کیست؟
برایش صادقانه مینویسم...
برای انکه باید باشد و نیست.
پشت سرم حرف بود… حدیث شد.. می ترسم آیه شود ! سوره اش کنند به جعل ! بعد تکفیرم کنند این جماعت نا اهل…!!!
گاه دلتنگ می شوم ...
دلتنگتر از همه دلتنگی ها ...
گوشه ای می نشینم ...
سیگارم رو روشن میکنم ...
و حسرت ها را می شمارم ...
و باختن ها را، ...
و صدای شکستن ها را...
من کدام خواهش را نشنیدم ...
و به کدام دلتنگی خندیدم ...
که این چنین دلتنگم. ...
دلتنگم، دلتنگ ...!!!!!!
خدایـــــــــا
هرجا میریم و ظلمی میبینیــــــــم
همه میگن
ن ـگران ن ـباش
خدای جای حــــق نشسته...!!!!
خدایــــــــا.....
میشه از جای حق پاشی
تا حــــق جای خودش بشینه....!
لنگه های چوبی در حیاطمان....
گرچه کهنه اند و جیر جیر میکنند.....
ولی محکمند...........خوش به حالشان که لنگه همند.....
بزرگی وصیت کرد که برای سلامتی عقلتان هویج بخورید؛
همه خندیدند و کسی ندانست... که عقل همه
در چشمشان است!........
به سلامتی اونایی که...
به پدر و مادرشون احترام میزارن و میدونن تو خونه ای که بزرگترها کوچیک بشن....
کوچیکترها هرگز بزرگ نمیشن ......
گـفـت : بـگـو ضـمـایـر را
گـفـتـم : مــَن مـَن مـَن مــَن مَــن مــَن
گـفـت:فــقـط مــن ؟
گـفـتـم: بـقـیـه رفـتـه انـــد . . .
تو نامحدودی
پس نامحدود ببین و نامحدود بیندیش
توان تو محدود به حدودی است که خود ساخته ای . . .
اگر بدانید مردم چقدر به ندرت فکر می کنند
هیچ گاه ازینکه درباره ی شما چه فکر می کنند
نگران نمی شوید . . .
پروانه احساسم در دام عنکبوتی افتاد که عنکبوتش سیر است نه میتواند
پرواز کند نه میتواند بمیرد . .
دلم درد می کند
انگار
خام بودند
خیال هایی که به خوردم داده بودی . . .
هیچ کس نفهمید خداوند تنهاییش را فریاد می زند
قل هو الله احد
دو بیگانه ی همدرد،از خویش بی درد یا نا همدرد با هم خویشاوندترند.....
روزی انیشتین به چارلی چاپلین گفت :
می دانی آنچه که باعث شهرت تو شده چیست؟
"این است که تو حرفی نمیزنی و همه حرف تو را می فهمند"!
چارلی هم با خنده می گوید :
... تو هم می دانی آنچه باعث شهرت تو شده چیست؟
"این است که تو با اینکه حرف میزنی، هیچکس حرفهایت را نمی فهمد
- خدایا بفهمانم که بی تو چه میشوم اما نشانم نده،
خدایا هم بفهمان و هم نشانم بده که با تو چه خواهم شد.
ومهربانیت از دور چه نزدیک است..عجب حس میکنم جغرافیا دروغ تاریخ است.!!!
وحشت ازعشق که نه!
ترسم از
فاصله هاست!!
وحشت ازغصه که نه!!
ترسم ازخاتمه هاست!!
ترس بیهوده ندارم,
صحبت ازخاطره هاست!!
صحبت ازکشتن ناخواسته عاطفه هاست..
کوله باری پرازهیچ,که برشانه ماست!!
گله ازدست کسی نیست!
مقصردل دیوانه ماست!!؟
من اگر پیامبر بودم، رسالتم شادمانی بود بشارتم آزادی و معجزه ام خنداندن
کودکان... نه از جهنمی می ترساندم و نه به بهشتی وعده میدادم...تنهامی آموختم
اندیشیدن را و "انسان" بودن را...
(چارلی چاپلین)
لاک پشت ها وقتی عاشق میشن تحمل درد عاشقی واسشون راحت تره.
چونعشقشون آروم آروم ترکشون میکنه ... !!!
خدایا من اگر بد کنم تورا بنده دیگر
بسیار است
تو اگر با من مدارا نکنی مرا خدایی دیگر کجاست؟؟؟؟
هیچ شباهتی به یوسف نبی ندارم؛نه رسولم...؛نه زیبایم...؛نه عزیز کرده ام...؛نه چشم به راهی دارم...؛فقط در چاه افتاده ام..
حکایت آن مرد را شنیده ای ؟ که نزد روانپزشک رفت و از غم بزرگی که در دل داشت گفت . دکتر گفت : به فلان سیرک برو آنجا دلقکی هست ، آنقدر می خنداندت تا غمت از یادت برود . مرد لبخند تلخی زد و گفت من همان دلقکم !
خدایـــــــــا
ما را ببــــــخش
که در کارهــــــــای خــــیر
هـــمیشه یا "جـــــــــا" زدیم
یا "جـــــــــــــــــــار"!!!
اولش که بلد نیستی همه میخوان یادت بدن ،
وقتی یاد گرفتی همه میخوان شکستت بدن
زندگی شطرنج دنیا و دل است،
قصه پر رنج صدها مشکل است،
شاه دل کیش هوسها میشود،
پای اسب آرزوها در گل میرود،
فیل بخت ما عجب کج میرود،
در سر ما بس خیال باطل است،
ما نسنجیده پی فرزین او،
غافل از اینکه حریفی قابل است،
مهره های عمر من نیمش برفت،
مهره های او تمامش کامل است،
با دل صدیق ما بس حیله ها ،
دارد و از بازیش دل غافل است.......
وعده کردم که به تو سر نزنم
برسم تا دم در در نزنم
قول دادم به غزل های خودم
زل به چشمان تو دیگر نزنم
مطمِعن باش خیالت راحت
گله ای از تو به دفتر نزنم
این چه رسمی است که باید یک عمر
حرف خود را به تو اخر نزنم
برو ای عشق برو تا اینکه
روی دستان تو پرپر نزنم
اینجا سرزمین واژه های وارونه است
جایی که "گنج" جنگ می شود
"درمان" نامرد
و"قهقه" هق هق
اما...
دزد همان دزد است و
درد همان درد و
گرگ همان گرگ....
قسمت این بود که من با تو معاصر باشم
تا در این قصه ی پر حادثه حاضر باشم
حکم پیشانی ام این بود که تو گم شوی و
من به دنبال تو یک عمر مسافر باشم
تو پری باشی و تا آنسوی دریا بروی
من به سودای تو یک مرغ مهاجر باشم
قسمت این بود ، چرا از تو شکایت بکنم ؟!
یا در این قصه به دنبال مقصر باشم ؟
شاید اینگونه خدا خواست مرا زجر دهد
تا برازنده ی اسم خوش شاعر باشم
شاید ابلیس تو را شیطنت آموخت که من
در پس پرده ی ایمان به تو کافر باشم
دردم این است که باید پس از این قسمتها
سالها منتظر قسمت آخر باشم !!
چشم بَـــــسته
از فرسنگ ها می شناسمت...!
این تَـــــلاشت
برای گم شُــدن
مَــرا می خنداند..!!
کاش میشد هیچکس تنها نبود
کاش میشد دیدنت رویا نبود
گفته بودی باتو میمانم ولی رفتی و گفتی که اینجا جا نبود
سالیان سال تنها مانده ام شاید این رفتن سزای من نبود
دستهایت را هر طور که میخواهی باز کن
دکمههایت را …
در را …
.
.
.
سدها به اندازهی آغوششان به دریا خیانت میکنند ….
همه انسانها اشتباه میکنند...
شکی در این نیست....
اما...
نادانها یک اشتباه را چندین بار تکرار میکنند...
آرزو دارم روزی این حقیقت به واقعیت مبدل شود که همهی انسانها برابرند ... !
مارتین لوترکینگ
عشق چیست ؟
مادر گفت : فرزند...... پدر گفت : عشق یعنی همسر...... دخترک گفت : عشق یعنی عروسک..... معلم گفت : عشق یعنی بچه ها....
خسرو گفت : عشق یعنی شیرین...... شیرین گفت : عشق یعنی خسرو.........
فـــــــــــــــرهاد گفت :.........!!!! فــــــــــــرهاد هیچ هم نگفت....... فرهاد نگاهش را به آسمان برد.....
با چشمانی بارانی......می خواست فریاد بزند اما سکوت کرد......!!!!
می خواست شکایت کند..... اما نکرد....!!!!
نفسش دیگر بالا نمی آمد ......... سرش را پائین آورد و رفت.......
هرچند که باران نمی گذاشت جلوی پایش را ببیند........ سکوت کرد و رفت......
چون می دانست که او نباید بماند........
و عشـــــــــــــــــــــــق معنا شد......؟؟؟؟!!!
چه زیبا میگفت اون پیرمرد این روزها آدما رو راحـــت میشه خــرید چیزی که خریدنش سخته مرغ و گوشــت و برنجه
کهنه فروش تو کوچمون داد میزد کهنه می خریم، وسایل شکسته و
پاره و پوره می خریم، بی اختیار فریاد زدم قلب شکستم می خری؟ گفت که اگه
ارزشی داشت، کسی اونو نمی شکست..
غریبه بود اشنا شد …عادت شد …
عشق شد …هستی شد …
روزگار شد ……خسته شد…
بی وفا شد …دور شد…بی گانه شد …
فراموش نشد
مترسک گفت:ای گندم...تو گواه باش که مرا برای ترساندن آفریدند...اما من عاشق پرنده ای بودم که از ترس من از گرسنگی مرد...
وجدان بازدارنده ی انسان از گناه نیست....بلکه فقط گناه را کوفت آدم میکند!!!!
(دکتر شریعتی)
برای کوبیدن یک حقیقت , خوب به ان حمله نکن , بد از آن دفاع کن دکتر علی شریعتی
خدا تنها معشوقی است که عاشقانش به هم حسادت نمی کنند . . .
جاییکه در آن خوش بینی بیش از هر جای دیگر رواج و رونق دارد ، تیمارستان است . هاولاک الیس
· مردها کاین گریه در فقدان همســــــــر می کنند
بعد مرگ همســـــــر خود ، خاک بر سر می کنند !
خاک گورش را به کیسه ، سوی منزل مـــی برند !
دشت داغ سینــه ی خـــــود ، لاله پرور می کنند
...
چون مجانین ! خیره بر دیوار و بر در مــی شوند
خاک زیر پای خود ، از گریه ، هــــی ! تر می کنند
روز و شب با عکــس او ، پیوسته صحبت می کنند
دیده را از خون دل ، دریای احمـــــر مــــی کنند !
در میان گریه هاشان ، یک نظر ! با قصد خیـــــر !!
بر رخ ناهیـد و مینـــــا و صنــــــوبر می کنند !
بعدِ چنـــدی کز وفات جانگــــــداز ! او گذشـــت
بابت تسلیّت خــود ! فکـــر دیگـــــر مـــی کنند
دلبری چون قرص ماه و خوشگل و کم سن و سال
جانشیـــــن بی بدیل یار و همســــــر می کنند
کــج نیندیشید !! فکــر همســــــر دیگر نیَند !
از برای بچه هاشان ، فکر مـــادر مـــی کنند !!
وقتی تمام راه را آمدم
وقتی تا تو هیچ نمانده بود
چقدر دیر یادش آمدخدا
که ما قسمت هم نبودیم...!!
تمام مزرعه کافرصدایش میزدند،گل آفتابگردانی راکه عاشق باران شده بود.
آدمها پشیمون میشن!!
گاهی از گفته هاشون
گاهی از نگفته هاشون
گاهی از گفتن نگفتنی هاشون
گاهی هم از نگفتن گفتنی هایشان...
دوستی شوخی سرد آدمهاست بازی شیرین گرگم به هواست واسه کشتن غرور من و تو دوستی توطئه ثانیه هاست
زندگی یعنی ناخواسته به دنیا آمدن مخفیانه گریستن دیوانه وار عشق ورزیدن و عاقبت در حسرت آنچه دل میخواهد و منطق نمیپذیرد ، مردن..
همیشه ابرا میبارن ولی آدما عاشق ستاره ها میشن نامردیه....... اون همه گریه رو به یه چشمک فروختن..
این بار دلــــم نه برا آدم ... نه برا ملک ... نه برا عشق ... نه برا چیز ... که دلم برا خـــودم تنگ شده است..!!
کاش دستی از فراسوی افق گوش سنگین زمان را می کشید هم زبانی می رسید از راه دور طعم تنها بودنم را می چشید
دوست بدار آن هایی را که در زندگیت نقشی داشته اند
نه آن هایی که برایت نقش بازی کرده اند......!
از صرف ماضی و مضارع خسته ام ...
دلم حال ساده ی با تو بودن را می خواهد ....
از یارو می پرسن می تونی نقش یوسف رو بازی کنی؟ میگه: ولله همه چیزش رو بلدم، فقط
می ترسم نتونم روی زلیخا رو زمین بندازم!!!
هرچه هست برای مصلحتی است...و هر که هست به خاطر منفعتی است.
و هیچ چیزبه<<خودش>>نمیارزد
دکتر شریعتی
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
اگر روزی تهدیدت کردنبدان در برابرت ناتوانند..
اگر روزی خیانت دیدیبدان قیمتت بالاست..
اگر روزی ترکت کردنبدان لیاقت با تو بودن را نداشته اند..
دکتر شریعتی
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
مذهب شوخی سنگینی با منکرد .سالها مذهبی بودم بی آنکه خدایی داشته باشم...
دکتر شریعتی
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
فلسفه زندگی انسان دراین جمله خلاصه میشود.......
فدا کردن آسایش زندگیبرای فراهم آوردن وسایل آسایش زندگی
دکتر شریعتی
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
خدایا....براراده.دانش.عصیان.بی نیازی.حیرت.لطافت روح.شهامت و تنهاییمن بیفزا
دکتر شریعتی
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
عاقلانه
ازدواج کن
تا
عاشقانه
زندگی کنی
دکتر شریعتی
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
آزادی!
در دامن اسارت می زاید؟
در زنجیر رشد می کند؟
از ستم تغذیه می کند:؟
با غصب بیدار می شود…
های… این سرنوشت آزادیاست!
دکتر شریعتی
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
وقتی که در صحنه حق وباطل نیستی، هر جا که میخواهی باش، چه به نماز ایستادهباشی، چه به شراب نشسته باشی، هر دو یکیست.
دکتر شریعتی
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
به سه چیز تکیه نکن
غرور، دروغ و عشق
آدم با غرور می تازد
با دروغ می بازد
و با عشق می میرد
دکتر شریعتی
چی شد که سیگاری شدی؟
یه شب بارون میومد … خیلی تنها بودم....
-چی شد که ترک کردی؟
یه شب بارون میومد … دیگه تنها نبودم....
-چی شد الکلی شدی و سیگار رو دوباره شروع کردی؟
... یه شب بارون میومد … دوباره تنها شدم....
-چی شد آوردنت اینجا، بستریت کردن؟
یه شب بارون میومد … خیلی تنها بودم… تو خیابون دیدمش … اون تنها نبود...
جهنمده بیتن گول
فلکین قانلی الیندن بیر آتیلمیش یئره اندی،
بیر فلاکت آنانین جان شیره سیندن سودون امدی،
بوللو نیسگیل شله سی چیگنینه آلدی،
تای توشوندان دالی قالدی،
ساری گول مثلی سارالدی،
گونو تک باغری قارالدی. خان چوبان سیز سئله تاپشیرسین اوزون،
یوردوموزا بیر سارا گلدی،
بیر وفاسیز یار الیندن سانا گلمز یاراگلدی،
بیریازیق قیز،
جان الینده ن جانا گلمز جانا گلدی،
گله جکده ((الموت)) دامنه سینده ن بورایا درمانا گلدی،
بیر آدامسیز ((سورو)) آدلی،
الی باغلی،
دیلی باغلی!
((سورو)) کیمدیر؟
بیر گول دو جهنمده بیتیبدیر،
سورو بیر دامجی دی گوزده ن آخاراق اوزده ایتیبدیر،
سورو یول یولچوسودوراگری ده یوخ دوزده ایتیبدیر،
سورو بیر مرثیه دیر اوخشایاراق سوزده ایتیبدیر،
او کونول لرده کی ایتمیش دی ازلدن،
اودو گوزده ن ده ایتیبدیر،
سورو بیر گوزلری باغلی،
اوزو داغلی، سوزو داغلی،
اولوب هاردان هارا باغلی؟
بوشلاییب دوغما دیارین،
اوموب البته یاریندان،
ال اوزوب هرنه واریندان،
قوخماییب شهریمیزین قیشدا آمانسیز بورانیندان،
نه قاریندان،
گزیر آواره تاپا یاندیریجی دردینه چاره،
تاپا بیلمیر،
چوخ سئویر عشقی باشیندان آتا،
آمما آتا بیلمیر،
اووا باخ اووچو دالینجا قاچیر آمما چاتا بیلمیر،
ایش دونوب لیلی دوشوب چوللره مجنون سوراغیندا،
شیرین الده تئشه داغ پارچالاییر فرهاد اوتورموش اوتاغیندا،
تشنه لب قو گور نئجه جان وئری دریا قیراقیندا،
وارلیقین سون اثری آز قالیر ایتسین یاناغیندا،
سانکی بیر کوزدو بورولموش کوله وارلیق اوجاغیندا،
کوزه ییر پیلته کیمین یاغ توکه نیب دیر چیراغیندا،
بوی آتیر رنج باغیندا، قوجالیر گنج چاغیندا،
بیر آدامسیز ((سورو)) آدلی،
الی باغلی،
دیلی باغلی!
((سورو جان)) اومما فلکدن،
فلکین یوخدو وفاسی،
نه قدر یوخدو وفاسی،
او قدر چوخدو جفاسی،
کوهنه رقاصه کیمین هر کسه بیر جوردور اداسی،
اوآیاقدان دوشه نی ایستیر آیاقدان سالان اولسون،
او تالانمیش لاری ایستیر گونو گوندن تالان اولسون،
او آتیلمیش لاری ایستیر هامیدان چوخ آتان اولسون،
او ساتیلمیش لاری ایستیر قول ائده رکن ساتان اولسون،
نئیله مک قورقو بوجوردور،
فلکین نظمی ازلدن اولوب اضدادینه باغلی،
قاراسیز آغلار اولانماز،
دره سیز داغلار اولانماز،
اولوسوز ساغلار اولانماز،
گره ک هر بیر گوزه له بیر دانا چیرکین ده یارانسین،
بیری انسین یئره گویدن بیری عرشه اوجالانسین،
بیری چالسین ال آیاق غم دنیزینده،
بیری ساحیلده سئوینج ایله دایانسین،
بیری ذلت پالازین باشه چکیب یاشادا آنجاق،
بیری نین بختی اویانسین،
بیری قویلانسادا نعمت لره یئرسیز،
بیری ده قانه بویانسین،
آی آدامسیز سورو آدلی،
ساچلاریندان دارا باغلی!
نئیله مک ایش بئله گلمیش،
چور گلنده گوله گلمیش،
فلکین اگری کمانیندا اولان اوخ آتیلاندا دوزه دگمیش،
دیلسیزین باغرینی دلمیش،
اگری قالمیش دوز اگیلمیش،
اونو خوشلار بو فلک ائل ساراسین سئللر آپارسین،
بولبول حسرت چکه رک گول ثمرین یئللر آپارسین،
قئیسی چوللرده قویوب لیلی نی محمللر آپارسین،
خسرو،
شیرین ایله ال اله وئرسین فرهادین قامتین اگسین،
باخاراق چرخ زمان نشئه یه گلسین،
کئفه دولسون،
((سورولار)) سولسادا سولسون،
سیسقا بیر اولدوز اگر اولماسا اولدوزلار ایچینده،
بو سماء ظولمته باتماز،
داش آتان کول باشی قویموش داشینی اوزگه یه آتماز،
سن یئتیشسن هدفه اوندا فلک مقصده چاتماز،
داها افسانه یاراتماز،
((سورو)) آی باشی بلالی،
زامانین قانلی غزالی!
((سورو)) بیر قوشدور خزان آیری سالیبدیر یوواسیندان،
ال اوزوبدور آتاسیندان،
جوجه دیر حیف اولا سود گورمه ییب اصلأ آناسیندان،
او زلیخا کیمی یوسیف ایین آلمیر لیباسیندان،
بونا قانع دیر تنفس ائله ییر یار هاواسیندان،
درد وئره ن درده سالیب آمما خبر یوخ داواسیندان،
آغلاییب سیتقایاراق بهره آپارمیر دوعاسیندان،
او بیر آیینه دیر رسام چکیب اوستونه زنگار،
اوندا یوخ قدرت گفتار،
اوزو چیرکین دیلی بیمار،
گنج وقتینده دل آزار،
گوره سن کیمدی خطاکار،
گوره سن کیمدی خطاکار!؟
اذن وئر توی گئجه سی من ده سنه دایه گلیم
ال قاتاندا سنه مشاطه ، تماشایه گلیم
سن بو مهتاب گئجه سی سئیره چیخان بیر سرو اول
اذن وئر ، من ده دالینجا سورونوب سایه گلیم
منه ده باخدین او شهلا گوزونله ، من قارا گون
جرئتیم اولمادی بیر کلمه تمنایه گلیم
من جهنم ده ده باش یاسدیقا قویسام سنیله
هئچ آییلمام کی دوروب جنت مآوایه گلیم
ننه قارنیندادا سنله آکیز اولسیدیم اگر
ایسته مزدیم دوغولوب بیرده بو دونیایه گلیم
سن یاتیب جنتی رؤیاده گؤرنده گئجه لر
من ده جنتده قوش اوللام ، کی او رؤیایه گلیم
برای مشاهده متن کامل بر روی (( ادامه متن )) کلیک کنید
قیتلیغ ایللر یاغشی تک قورویوب گؤز یاشیمیز
کوی عشقینده گرک بیرده مصلایه گلیم
سن ده صحرایه مارال لار کیمی بیر چیخ ، نولی کی
من ده بیر صیده چیخانلار کیمی ، صحرایه گلیم
آللاهیندان سن اگر قورخموییب ، اولسان ترسا
قورخورام من ده دؤنوب دین مسیحایه گلیم
شیخ صنعان کیمی دونقوز اوتاریب ایللرجه
سنی بیر گؤرمک اچون معبد ترسایه گلیم
یوخ صنم! آنلامادیم ، آنلامادیم ، حاشا من
بوراخیم مسجیدیمی ، سنله کلیسایه گلیم!
گل چیخاق طور تجلایه ، سن اول جلوه ی طور
من ده موسی کیمی ، او طوره تجلایه گلیم
شیردیر (( شهریار )) ین شعری ، الینده شمشیر
کیم دئیه ر من بئله بیر شیرله دعوایه گلیم
تورکون دیلی تک سوگیلی، ایستگلی دیل اولماز
اوزگه دیله قاتسان بو اصیل دیل اصیل اولماز
اوز شعرینی فارسا-عربه قاتماسا شاعر
شعری اوخویانلار،ائشیدنلر کسیل اولماز
فارس شاعیر چوخ سوزلرینی بیزدن آپارمیش
"صابر"کیمی بیر سفره لی ، شاعر،پخیل اولماز
خان یورقانی ،کند ایچره مثل دیر میتیل اولماز
آذر قوشونی ، قیصر رومی اسیر ائتمیش
کسری سوزودور بیر بئله تاریخ ناغیل اولماز
چوخ قیسا بوی اولسان اولیسان جین کیمی شیطا
تورکون مثلی،فولکلوری دونیا دا تک دیر
سن یاریمین قاصیدی سن
اگلش سنه چای دئمیشم
خیالینی گوندرهیب دیر
بس کی من آخ- وای دئمیشم
آخ! گئجهلر یاتمامیشام
من سنه لای- لای دئمیشم
سن یاتالی، من گؤزومه
اولدوزلاری سای دئمیشم
هر کس سنه اولدوز دئیه
اؤزوم سنه آی دئمیشم
سندن سونرا، حیاته من
شیرین دیسه، زای دئمیشم
هر گوزهلدن بیرگول آلیب
سن گؤزهله پای دئمیشم
سنین گون تک باتماغیوی
آی باتانا تای دنمیشم
ایندی یایا قیش دئییرم
سابق قیشا یای دئمیشم
گاه طویووی یاده سالیب
من ده لی، نای- نای دئمیشم
سونرا یئنه یاسه باتیب
آغلاری های های دئمیشم
اتک دولو دریا کیمی
گؤز یاشیما، چای دئمیشم
عمره سورهن من قره گون
آخ دئمیشم، وای دئمیشم
رمضان گلدی جماعت گینه سلمان اولاجاق
دین اسلام اوجالوب خلق مسلمان اولاجاق
گله جاق غیرته فاسق اولاجاق اهل تمیز
ائتدیگی معصیته جمله پشیمان اولاجاق
بزنوب خار مغیلان گیره جاق گول دونونا
نخل و سنجد دوزه لوب سرو خرامان اولاجاق
مسجدون تاخجاسی حسرت قالاجاق مهر اوزونه
هره بیر مهر تاپوپ بنده ی یزدان اولاجاق
بیر محرمده چیخوب شاهقلی بیگ مسجددن
بیرده بو آیدا گلوب داخل ایوان اولاجاق
اون بیر آییدور یومویوبدور گ...یار قلی بیگ
ایندی حمامه گئدوب شاد و خرامان اولاجاق
قولاقین دورد ائلیوب ماللیا آغزین آچاجاق
باشینی سیلکه لیوب واله و حیران اولاجاق
آلاجاق منبرین اطرافینی پولسوز لوطیلار
پوللولار گلسه ده بیر گوشه ده پنهان اولاجاق
هر کیمین خوش سسی وار دامدا مناجات ائده جاق
آچیلوب حنجره سی بلبل خوشخوان اولاجاق
بی طهارت بالالار که دانیشانمور سؤزونی
اولاجاق خلقه مؤذن عجب عنوان اولاجاق
ه اوچ ائودن بیری لازیمدی چیخوب وئرسین اذان
بختی قارا خروسین قیمتی ارزان اولاجاق
آی قوتولجاق باتاجاق جمله نفسلر هاموسی
نه اذانچی نه مناجاتچی نه قرآن اولاجاق
اوروجون میل ائلینلر گئده جاقلار سفره
گزه جاق هر یانی زوار خراسان اولاجاق
قوتولور ماه مبارک عمودان گلدی خبر
بیست وهفتم گئجه سی وارد تهران اولاجاق
او آداملار که وئرولر تومنی بیر قرانا
سره لرده گئجه لر قاری قرآن اولاجاق
چکه جاق رشوه پولینان پلوی دوری لره
آتاسین یاده سالوب مایل احسان اولاجاق
بش قرانلوق اته قادر دگی بیچاره کاسب
یدیگی سوزمه قاتق ایچدیگی آیران اولاجاق
ترک عادت ائده جک مشدینون اخلاقین عوض
خشگه بیر مطلبه احوالی پریشان اولاجاق
خرمگس تک گلنه نیش ویروب اینجیده جاق
گله جک تنگه دیلیندن هامی ترسان اولاجاق
دولاجاق مسجد و محراب جماعت سوری تک
الده تسبیح هامی عابد دوران اولاجاق
بینوا واعظ شهرین بوغازی یرتیلاجاق
مجلس موعظه ازبسکه فراوان اولاجاق
قره کوللوک۱ قوتولوب جان باسا جان باشقاپانا۲
نفسی تنگه دوشوب خسته و نالان اولاجاق
قویاجاقدور هره بیر شیشه ی کوچک جیبینه
بش قران عطره وئریب دسته ی حیران اولاجاق
باتیروب ملچینی هر دم چکه جاق بیغلارینا
بیر حنا خونچاسینا قویمالی گلدان اولاجاق
بعضی افطارین آچوب جان باساجاق قهوه لره
باشی نقله قیزیشوب تا که اوباشدان اولاجاق
کبلائی توبه ائدوبور یاغا پی قاتمیاجاق
مشهدی ایلدیگی ظلمه پشیمان اولاجاق
هر کس اوز بد عملیندن ائدجک استغفار
نور ایمانیله هر قلب چراغان اولاجاق
اتحادیله علی نوکری زهرا کنیزی
گله جاق مسجده یر کثرت و طغیان اولاجاق
گله جاق دسته به دسته باجیلار موعیظیه
مسجدین هر طرفی روضه ی رضوان اولاجاق
کودری چادرا باشیندا مانیکور باشماقیلان
فر قویوب تللرینه فتنه ی دوران اولاجاق
گزه جاق کوچه لری هاردا گوراخ مرثیه وار
سوخولوب هر ائوه هر سمته شتابان اولاجاق
بعضی قیزلار که نه الله نه پیمبر تانییوب
آیری یرلرده گزوب مرثیه عنوان او