اینجا کسی
آرام
آرام
در تنهایی خودش
بی صدا
پیر میشود
این روزها
بیشتر از هر زمانی
دوست دارم خودم باشم!!
دیگر نه حرص بدست آوردن را دارم
و نه هراس از دست دادن را.....
هرکس مرا میخواهد بخاطر خودم بخواهد
دلم هوای خودم را کرده است...
همین...
هرجا و هر کجای جهان که باشم
باز به بسترِ بیخواب خود برمی گردم
باز این عطر و اسم توست
که مرا
به مرور واژهها میخواند
من از شروعِ تو بوده
که شب را
برای رسیدن به صبح میخواهم
و تو
هر جا و هرکجای جهان که باشی
باز به رؤیاهای من بازخواهیگشت
سلامتی خودم که بی خودم..
خسته ام
از این روزهای بی من..
از این روزهای بی تو..
از این
روزهای روشن
اما
خاموش
از یه جایی به بعد ...
دیگــــــه نــــــه دســـــــت و پــــا مــــی زنــــی...
نـــــه بــــال بــــال میــــزنــــی
نـــــه دل دل میــــــکنی ...
نـــــــه داد و بیــــداد میــــــکنی ...
نــــــه گــــریــــه میـــــکنی
نـــــه مشتتـــــو میــــکوبی تــــو دیــــوار...
نـــــــه ســــرتــــو مــــیزنی بــــه دیــــوار
از یــــــه جــــایــی بـــه بعـــد فقـــط سکـــوت میکنـــــی ...!
سکوت
دلتنگی مرض عجیبیست
:
آدم را آرام آرام ناآرام میکند !
دلم یک اتاق میخواهد ...
یک تلفن ناآشنا ...
با بی میلی جواب میدهم ...
و صدای تو ...
ای کاش آدما می فهمیدن
که
خوشبخت شدنشون
در گرو بدبخت شدن آدمای دیگه نیست
!
احساسم را به دار آویختم
منطقم را به گلوله بستم
لعنت به هر دو که عمری بازیم دادند
دیگر بس است، میخواهم کمی به چشمانم اعتماد کنم!
به مردان اینجا نگاه مکن…
اسمشان مرد است
من اگر خوردم زمین به نامردی همین مردان بود…
زمین مرد بود که مرا بلند کرد …
خودت را زمین بزن
اما دست مردان اینجا را نگیر …
سالهاست منتظر آمدن روزهای بهترم!
ولی نمی دانم چرا هنوز هم "دیروزها" بهترند.
من از میان همهی شما،
منتظر کسی بودم، که نیامد!