آن روزهای آبی ...
آن روزهای یاس ...
آن روزهای هیاهو ...
آن روزهای ترس و دروغ ...
آن گرمای رعشت بوسه اور
انهمه حسرت انهمه شتاب ...
عشقی ناکام ...
عشقی گنگ ...
وصف پرشوری بود ابی
لبانم را به بوسه هایت میهمان کردی
وسر انگشتانت حس گرما را بر من بخشید
نیازی گنگ از پس احساس با تو بودن تلالو وجودم گشت
وصف با تو بودن .....
وصف رویاست ... وصف خاطره هاست
وصف دقایق سخت جدایی است
وصف انتظاری سخت برای سلامی دیگر است
سلامی از سر شوق بودن
بودن با تو برای دقایقی زیستن
زیستنم از تو اغاز گشت .............
از لبخند مهربان و چشمانه هویدا از شوق ..
|