تمام شدم با بغضی در گلو
تمام شدم با شکی در دل
با اشکی در دیده
ای تمام نا تمام من با تو تمام شدم
دلتنگی هایم ، خاطراتم ، روزهای بارانی را به خاکی سپردم سرد
روزهایم شب شد و شبهایم خاکستر
چه بی وفا دل چه با وفا غم
تمام شد .... صدایت
تمام شد .... نگاهت
اتشکده دل بی فرجام
خاطراتی پوچ ... اعتمادی سست ... خنجر پشت خنجر .
هر که امد زخمی زد و یادگاری بر دل
تو که امدی کنده کاری کردی بر روح
جایت خالی ایست رویای تمام شدنیم
ای که از جان امدی و بر جان نشستی
رفتی و با رفتنت جانم گرفتی
گفته بودی بی من یعنی مرگ
گفته بودی عزیزترینتم در همه جا
حیفا که ندانستم عزیزترینت فرق دارد با همه
دگر زمانه بی وفا نیست انسانیت بی وفا شده ......
خوش باش که خوشم با خوشیت .