بوی خاک نم زده حیرانم می کند
دوست دارم غرق شوم در گستره وجودت انجا که غیر تو هیچ نباشد
دلم تنگ می شود برای تو
برای بوی تنت ، برای عکسهای یادگاری ، برای استرسهای عاشقی .
برای ثانیه هایی که در انتظار آمدنت ایستاده بودم .
برای سکوتت ، برای لبخند ، برای تو و برق چشمانت .
به تو که میرسم واژها رنگ میگیرند ،شکل لبخند دارد هر واژه ی که برای توست
ریشه دارد خاطراتت در روح ، در ذهن
نامی دارد بزرگ و مقدس ..... عشق .....
ثانیه را به انتظار نشستم تا گرمای تنت را به آغوش کشم
خش خش برگهای تنت گوشم را نوازش می دهد.
زرد می شوم تا رنگ جانت را خالکوبی تنم کنم .
تا روزگار مرا به تو رساند تولدی دوباره برای تن من شد .