فراموش کردم
رتبه کلی: 3222


درباره من
روزگاری پرنده ء کوچکی بودم و در حسرت پریدن
زمان سپری شد و بال و پر را گشودم
به پرواز در آمدم
حال که پریدن و اوج گرفتن را در خود میبینم
دیگر حتی دیدن رد پایم در زمین نیز برایم
عذاب آورشده است

این است رسم روزگار
ربه کا (rebeka )    

تقدیم به ستاره ای که در آسمان قلبم تابید و از تاریکی رهاییم بخشید

درج شده در تاریخ ۸۹/۰۸/۱۵ ساعت 22:24 بازدید کل: 1463 بازدید امروز: 115
 

 

نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن 

ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد  

کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد 

کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم 

و دردهایم را به گوش تو میرساندم

 بدون تو عاشقی برایم عذاب است

میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم

کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم

میدانی که اگر از کنارم بروی

 لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود

 میدانم که نمیدانی بدون تو دیگربهانه ای نیست

 برای ادامه ی زندگی جزانتظار آمدنت ...

 

 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۸۹/۰۸/۱۵ - ۲۲:۲۴
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
2
3
1 2 3


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)