فراموش کردم
رتبه کلی: 3222


درباره من
روزگاری پرنده ء کوچکی بودم و در حسرت پریدن
زمان سپری شد و بال و پر را گشودم
به پرواز در آمدم
حال که پریدن و اوج گرفتن را در خود میبینم
دیگر حتی دیدن رد پایم در زمین نیز برایم
عذاب آورشده است

این است رسم روزگار
ربه کا (rebeka )    

بی تو هزاران بار در هر لحظه می میرم

درج شده در تاریخ ۸۹/۰۷/۱۶ ساعت 23:44 بازدید کل: 413 بازدید امروز: 91
 

 


تو را گم کرده ام امروز
 

 

و اکنون لحظه هام 

 

گرفتار سکوتي سرد و سنگينند

 

و چشمانم

 

نمي داني چه غمگينند

 

چراغ روشن شب بود

 

برايم چشمهاي تو

 

نمي دانم چه خواهد شد

 

پر از دلشوره ام

 

بي تاب و دلگيرم

 

کجا ماندي ؟

 

که من بي تو هزار بار          در هر لحظه مي ميرم

 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۸۹/۰۷/۱۶ - ۲۳:۴۴
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)