عشق بنزینی
ما هم تو بیمارستان بودیم که یه دختر جوونی اومد با یه دسته گل رفت تو اتاق پسره واسه ملاقات.
پسره تا چشاشو باز کرد دید بله همون خانومیه که اینو قال گذاشته و رفته .
خلاصه آقا پسره که خون جلوی چشاشو گرفته بود دستشو انداخت و یه چاقویی که
واسه باز کردن در کمپوت بغل دستش بود رو برداشت و سرم هارم از روی دستش کند و افتاد دنبال دختره.
دختره هم که خیلی ترسیده بود با یه جیغ وحشتناک از اتاق زد بیرون
و پشت سرش هم پسره با یه چاقویی تو دستش....
پسره دختره رو دنبال کرد تارسید به ته سالن بیمارستان.
وقتی که دید هیچ راه فراری نداره تسلیم شد و خودشو به دیوار سالن تکیه داد
و در حالی که به شدت گریه میکرد با حالت التماس به پای پسره افتاده بود
که یهو پسره چاقو رو برد بالا تا بکوبه به قلب دختره
بازم چشمتون روز بد نبینه
پسره چون فقط 100ccبه خودش بنزین زده بود یهو بنزین تموم کرد و افتاد رو زمین......!!!!
.
.
خخخخخخ..فقط فوش ندیداااااا
هرچی گفتی خودتی
به علت هزینه های بالا ممکن است سایت از دسترس خارج شود.
لطفا ما را در اینستاگرام دنبال کنید.
داداش حمید: مارو سرکار میذاری
مگه از صب تا الان کجا بودی؟!!
Ali Bagheri: مگه از صب تا الان کجا بودی؟!!
همه اونایی که تو دلشون فحش میدن و پشت سرم حرف میزنن دمشون گرم که اینقد درگیر مان
بلور باران: خیلی بی مزه بود
che mazei midad?
**مهدیس**: یکی منو قلقلک بده
Ali Bagheri: