فراموش کردم
رتبه کلی: 374


درباره من
Ali Bagheri (refaghat )    

من که هستم!؟

درج شده در تاریخ ۹۲/۰۶/۰۸ ساعت 12:38 بازدید کل: 165 بازدید امروز: 144
 

 

پادشاهی می خواست نخست وزیرش را انتخاب کند. چهار اندیشمند بزرگ کشور فراخوانده شدند.
آنان را در اتاقی قرار دادند و پادشاه به آنان گفت که: «در اتاق به روی شما بسته خواهد شد
و قفل اتاق، قفلی معمولی نیست و با یک جدول ریاضی باز خواهد شد، تا زمانی که آن جدول را حل نکنید
نخواهید توانست قفل را باز کنید. اگر بتوانید مسئله را حل کنید می توانید در را باز کنید و بیرون بیایید».
پادشاه بیرون رفت و در را بست. سه تن از آن چهار مرد بلافاصله شروع به کار کردند. اعدادی روی قفل
نوشته شده بود، آنان اعداد را نوشتند و با آن اعداد، شروع به کار کردند.
نفر چهارم فقط در گوشه ای نشسته بود. آن سه نفر فکر کردند که او دیوانه است. او با چشمان بسته در
گوشه ای نشسته بود و کاری نمی کرد. پس از مدتی او برخاست، به طرف در رفت
در را هل داد، باز شد و بیرون رفت!
و آن سه تن پیوسته مشغول کار بودند. آنان حتی ندیدند که چه اتفاقی افتاد!
که نفر چهارم از اتاق بیرون رفته.
وقتی پادشاه با این شخص به اتاق بازگشت، گفت: «کار را بس کنید. آزمون پایان یافته.
من نخست وزیرم را انتخاب کردم». آنان نتوانستند باور کنند و پرسیدند:
«چه اتفاقی افتاد؟ او کاری نمی کرد، او فقط در گوشه ای نشسته بود. او چگونه توانست
مسئله را حل کند؟» مرد گفت: «مسئله ای در کار نبود. من فقط نشستم و نخستین
سؤال و نکته ی اساسی این بود که آیا قفل بسته شده بود یا نه؟ لحظه ای که این احساس
را کردم فقط در سکوت مراقبه کردم. کاملأ ساکت شدم و به خودم گفتم که از کجا شروع کنم؟
نخستین چیزی که هر انسان هوشمندی خواهد پرسید این است که آیا واقعأ مسأله ای وجود دارد،
چگونه می توان آن را حل کرد؟ اگر سعی کنی آن را حل کنی تا بی نهایت به قهقرا خواهی رفت؛
هرگز از آن بیرون نخواهی رفت. پس من فقط رفتم که ببینم آیا در، واقعأ قفل است یا نه
و دیدم قفل باز است».
پادشاه گفت: «آری، کلک در همین بود. در قفل نبود. قفل باز بود. من منتظر بودم
که یکی از شما پرسش واقعی را بپرسد و شما شروع به حل آن کردید؛ در همین جا نکته
را از دست دادید. اگر تمام عمرتان هم روی آن کار می کردید نمی توانستید آن را حل کنید.
این مرد، می داند که چگونه در یک موقعیت هشیار باشد. پرسش درست را او مطرح کرد».
این دقیقا مشابه وضعیت بشریت است، چون این در هرگز بسته نبوده است!
خدا همیشه منتظر شماست.انسان مهم ترین سوال را از یاد برده است… و سوال این هست:“من که هستم…!؟

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۲/۰۶/۰۸ - ۱۲:۳۸
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
2
Ali Bagheri(refaghat )
۹۲/۰۶/۰۸ - 12:43
نقل قول:
lilili________PoOoOoOoOnE________lilili:


age mitooni bro
lilili________PoOoOoOoOnE________lilili(MiSs-Me )
۹۲/۰۶/۰۸ - 12:44
نقل قول:
Ali Bagheri: (
داداش حمید(HamidBnaz )
۹۲/۰۶/۰۸ - 12:50
Ali Bagheri(refaghat )
۹۲/۰۶/۰۸ - 12:53


mage proje nadari?!
Ali Bagheri(refaghat )
۹۲/۰۶/۰۸ - 12:53
نقل قول:
lilili________PoOoOoOoOnE________lilili:



**مهدیس**(soOgoL )
۹۲/۰۶/۰۸ - 12:54
Ali Bagheri(refaghat )
۹۲/۰۶/۰۸ - 12:56
نقل قول:
**مهدیس**:


معلومه همه رو خوندی!
**مهدیس**(soOgoL )
۹۲/۰۶/۰۸ - 12:57
نقل قول:
Ali Bagheri: معلومه همه رو خوندی!
نباید می خوندم؟
Ali Bagheri(refaghat )
۹۲/۰۶/۰۸ - 13:00


بعضیا حوصله خوندن ندارن

غیبت
Ali Bagheri(refaghat )
۹۲/۰۶/۰۸ - 13:03
سلام

میخواستی تا 10 روز نیای سایت کـــــــ



Ali Bagheri(refaghat )
۹۲/۰۶/۰۸ - 13:08

دوستان معرقی میکنم

ایشون استاد دانشگاه هستن... یه پروزه رو در دست تعمیر دارن .... دو ساله که روش کار میکنه ولی هنوز اشکالاشو برطرف نکرده
Ali Bagheri(refaghat )
۹۲/۰۶/۰۸ - 13:17


یادم نبود....269 تا مشکل داره که اگه بخواد هفته ای یکیشو حل کنه یه قرن طول میکشه
نگین .(negin2 )
۹۲/۰۶/۰۸ - 14:17

jaleb bud
1 2


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)