فراموش کردم
رتبه کلی: 374


درباره من
به سامانه ی ارتباط با من خوش آمدید . . . . . . . .
در خصوص ارتباط با من : اگه میخوای من رو ببینی عدد 1
اگه میخوای با من دوست شی عدد 2
اگه میخوای منو ادد کنی عدد 3 ا
گه میخوای با من ازدواج کنی عدد4
اگه عاشق منی عدد5
اگه کاری نداری فقط میخوای کامنت بزاری عدد 6
اگه میخوای شمارتو بدی عدد 7
با تشکر
Ali Bagheri (refaghat )    
آلبوم: حس
   
عنوان: یک داستان کوتاه و غم انگیز ... چند ثانیه وقت بزارین و بخونین
یک داستان کوتاه و غم انگیز ... چند ثانیه وقت بزارین و بخونین
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ: بازدید کل: 122 بازدید امروز: 119

این تصویر توسط اسماعیل مختاری بررسی شده است.
توضیحات:


مایکل شوماخر تعریف میکند که یک روز مانده به مسابقات رالی سرعت انگلیس ، برای راز و نیاز وارد یکی از کلیساهای لندن می شود و در حالی که عبادت میکرده صدای هق هق پیرزنی را می شنود.
مایکل که به جوانمردی و پهلوانی معروف است نزدیک پیرزن میشود و میگوید "واتس ده متِر ننه؟ " پیرزن که مایکل را نمی شناخته با گریه می گوید که پسرش قرار است فردا در یک مسابقه رالی شرکت کند که مایکل شوماخر هم در آن شرکت دارد و هیچ امیدی ندارد که پسرش در مسابقه برنده شود. مایکل با بغض می گوید "دُنت واری هانی ، هی ویل بی عه وینر تومارو، دُنت کرای اُلد بِچ " و بعد از کلیسا بیرون می رود.
روز مسابقه می رسد و مایکل شوماخر به بهانه ی همراه نداشتن کارت سوخت و خالی بودن باک بنزین از مسابقه انصراف می دهد.
اما متاسفانه پسر آن پیرزن هم در مسابقه برنده نمی شود ، برنده مسابقه پیکانی میشود که یک پسر ده ساله و باباش توش نشستن ، چون ماشین بابای اون سریع ترین ماشین دنیاست. هق هق.  
درج شده در تاریخ ۹۳/۰۳/۱۹ ساعت 01:14
برچسب ها:
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
تبلیغات

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
کاربران آنلاین (0)