دیروز سه نفر از دخترا جلومو گرفتن و ازم پرسیدن تو فلانی.. نیستی :|
منم با تعجب گفتم چرا خودمم :|
.
.
بعد یهو
.
.
.
همشون با تیغ رگشون رو زدن
پرسیدم چرا این کارو کردید بعد یکی از اونا
ک داشت
نفسای آخرشو میکشید
گفت : ما همیشه آرزو داشتیم فدای تو بشیم
حالا به آرزوممون رسیدیم
بابا نکنید این کارارو من جرات ندارم از خونه برم بیرون از بس فدایی دارم
حالا ما خوشتیپ درست :|
حالا ما خوشگل درست :|
حالا ما با کلاس درست :|
حالا ما باحال درست :|
ولی من بخدا راضی نیستم هر روز به خاطر من اینهمه ادم جونشونو بدن!!!
والا بخدا