فراموش کردم
رتبه کلی: 3274


درباره من
رسم این شهر غریب است .........بیا برگردیم.
قصد این قوم فریب است ...........بیا برگردیم .
یک نفر بود که ما دل به نگاهش دادیم .
خنده اش سرد و عجیب است ........بیا برگردیم .
عشق بازیچه شهر است ولی در ده ما
دفتر عشق سفید است.................بیا برگردیم
----------------------------------
کودکی که لنگه کفشش را امواج از او گرفته بود؛ روی ساحل نوشت: دریا
"دزد" است
- مردی که از دریا ماهی گرفته بود روی ساحل نوشت: دریا سخاوتمندترین سفره
ی هستی است
- موج دریا آمد و جملات را با خود محو کرد و این پیام را به جا گذاشت:
برداشت دیگران در مورد خود را در وسعت خویش حل کنی
رضا 1292 (reza1292 )    

قطعه ای از یک کتاب

درج شده در تاریخ ۹۰/۰۲/۳۰ ساعت 03:26 بازدید کل: 342 بازدید امروز: 97
 

 

سه‌شنبه‌ها با موری/ ميچ البوم

چه قدر خوب است که برای تاسف خوردن به حال خودمان نیز زمان مشخص و محدودی در نظر بگیریم. چند دقیقه اشک بریزیم و بعد به استقبال روزی برویم که در پیش رو داریم
...
...موری به طور تمام وقت روی صندلی چرخدار می نشست. و با این حال پر از فکر بکر و نکته بود. مطالبش را روی هر چه به دستش می رسید یادداشت می کرد. باورهایش را به رشته تحریر در می آورد. د...رباره زندگی در سایه مرگ می نوشت:
«آن چه را می توانید انجام دهید و آن چه را نمی توانید بپذیرید»، «بپذیرید که گذشته هر چه بوده گذشته، گذشته را انکار نکنید»، «بیاموزید تا خود و دیگران را ببخشایید»،
«هرگز خیال نکنید فرصتی از دست رفته است»...!


 
تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۰/۰۲/۳۰ - ۰۳:۲۶
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:



لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات