جعفر سینه

در زمان جنگ تحمیلی بعد از حمله صدام به میانه جعفر عازم جبهه میشود به روایت خود جعفر در خط مقدم عراقیها      حمله گسترده ای رابه سمت ایران شروع کرده بودند جعفر میگفت تیر بارو از جا کندم وشروع به کشتن عراقی ها کردم کشته روی کشته  هزاران نفر در چند دقیقه سوراخ سوراخ شدند ناگهان از اسمان نوری پدیدار شد گفت ارام باش جعفر ارام من جبرعیلم به تو وحی اورده ام خدا میفرماید من خلقه سن قتله؟؟؟؟ جعفر میگفت تیربارو کنا گذاشتم و نماز شکری به جا اوردم صدام باشنیدن خبر قتل عام واومدن جعفر به جبهه قطع نامه رو پذیرفت وادمه ماجرا که همتون میدونید