حکایت یک پیرمرد
توی یه جمعی یه پیرمردی خواست سلامتی بده گفت : می خورم به سلامتی 2 بوسه !!
بعد همه خندیدن و هم همه شد و پرسیدن حالا بگو کدوم 2 بوسه ؟!!
.
.
گفت :اولیش اون بوسه ای مادر از گونه بچه تازه متولد شده می بوسه و بچه نمی فهمه !
دومیش اون بوسه ای که بچه از گونه مادر فوت شدش می بوسه و...
لیلا مهدوی
تاریخ درج:
۹۱/۱۰/۱۰ - ۱۳:۰۷ 21 نظر , 99
بازدید
علی : خانومت و دختر کوچولوت چطورن؟دانیال : خوبن. اتفاقا معصومه و پارمیدا هم خیلی دوست دارن تو رو ببینن.علی : آره منم همینطور. آخ که اگه من اون پارمیدای نازتو ببینم، می نشونمش توی بغلم و یه دل سیر ماچش می کنم و حسابی اون چشمای قشنگشو می بوسم.وای که چه موهای لختی داره پارمیدا.آدم دوست د...
naz Beautiful
تاریخ درج:
۹۱/۰۹/۲۳ - ۱۶:۲۸ 26 نظر , 90
بازدید
زن و مرد جوانی به محله جدیدی اسباب کشی کردند.....
روز بعد ضمن صرف صبحانه ؛زن متوجه شد که همسایه شان در حال اویزان کردن رخت های شسته است و گفت:لباس ها چندان تمیز نیست انگار نمیداند چه طور لباس بشورد...احتمالا باید پودر لباس شویی بهتر ی بخرد
همسرش به او نگاهی کرد و چیزی نگفت
هر بار که زن همسایه لبا...
naz Beautiful
تاریخ درج:
۹۱/۰۹/۲۳ - ۰۱:۰۵ 53 نظر , 185
بازدید