درباره من
من به جرم با وفایی این چنین تنها شدم
چون ندارم همدمی بازیچه ی دل ها شدم
************************
************************
سوختم خاکسترم را باد برد
بهترین یارم مرا از یاد برد
************************
***********************
کلاغ هم به سیاه بودنش شکر کرد وقتی که بخت مرا دید
************************
************************
خوش ندارم شمع باشم دختران فوتم کنند
دوست دارم سیگارباشم لوتیان دودم کنند
************************
************************
شبی گفتم به قلیانم که از جانم چه میخواهی؟
نوشت با خط دود خود به دردت می خورم گاهی
تو بر می نهی آتش که درد خود کنی تسکین
من بیچاره می سوزم تو از حالم چه می دانی؟
***********************
***********************
حکــــم اعــدام بود ...
اعدامـی لـحظه ای مـکث کـرد و بــوسه ای بر طنـاب دار زد
دادســتان گفت :
صـــبر کنید آقــای زنــــدانــی این چــــه کـــاریست ؟!
زنــدانی خـــنده ای کــرد و گفت :
بیچـــاره طـــناب نــمیزاره زمـــین بیفتم
ولی آدم ها بدجـــور زمــینــم زدن !