|
رتبه کلی: 1808
|
|
|
|
شعر
|
درج شده در تاریخ ۹۱/۱۰/۰۳ ساعت 09:13
بازدید کل:
419 بازدید امروز: 130
|
|
|
غصّه ی دلگیریست...
قصه ی غم انگیز نه! غصّه ی دلگیریست؛ به خورشید غزل خوان نگاه می کنم و می خوانم ناز آفتابگردان را... نمی پوشانم دستان سرد تماشا و با تمام توان دستان گرم نفس ها را می فشارم می نشینم به التماس دریای غروبی رنگ و می بوسم مروارید طلوعی رنگ را... می بویم باغچه ی نمناک و در آغوش می گیرم غنچه گل سرخ را... می بینم اشک باران را و قد می کشم زیر سایه برگ نجیب مرا ببخش تقصیر من نیست می خواهم ببینم، امّا امان از دست این دنیای بی ذوق!
|
تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۱۰/۰۳ - ۰۹:۱۳ |
برچسب ها:
1
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید.
ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
|
|