فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 5332


درباره من
روبین (ronak123 )    

شیطان و فرعون

درج شده در تاریخ ۹۴/۱۰/۰۳ ساعت 13:02 بازدید کل: 149 بازدید امروز: 149
 

فرعون پادشاه مصر ادعای خدایی میکرد

روزی مردی نزد او آمد و در حضور همه خوشه انگوری به او داد و گفت: اگر تو خدا هستی پس این خوشه را تبدیل به طلا کن.فرعون یک روز از او فرصت گرفت. شب هنگام در این اندیشه بود که چه چاره ای بیندیشد وهمچنان عاجز مانده بود که ناگهان کسی درب خوابگاهش را به صدا درآورد
فرعون پرسید کیستی؟ ناگهان دید که شیطان وارد شد

شیطان گفت: خاک بر سر خدایی که نمیداند پشت در کیست. سپس وردی برخوشه انگورخواند وخوشه انگور طلا شد!
بعد خطاب به فرعون گفت: من با این همه توانایی لیاقت بندگی خدا را نداشتم آن وقت تو با این همه حقارت ادعای خدایی می کنی؟

پس شیطان عازم رفتن شد که فرعون گفت: چرا انسان را سجده نکردی تا از درگاه خدا رانده شدی؟
{#}{#}.شیطان پاسخ داد: زیرا میدانستم که ازنسل او همانند تو به وجود می آید

 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۴/۱۰/۰۳ - ۱۳:۰۶
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)