فراموش کردم
رتبه کلی: 1258


درباره من
گاهي، گمان نميكني اما چه ميشود!
گاهي نميشود كه نميشود..!
گاهي هزار دوره دعا بي اجابت است،گاهي نگفته قرعه بنام تو ميشود..!گاهي گداي گدايي و بخت با تو يار نيست، و گاهي تمام شهر گداي تو ميشود..!!
با سلام و درود بي پايان به تك تك چشمهايي كه نگاه پر از محبتتون رو به ما(من و ...)هديه كردين و به بهمون سر زديديد.
با تشكر من و .....
من و ..... (rozegaremanoto )    

شكوه زليخا از يوسف

درج شده در تاریخ ۹۱/۱۱/۰۲ ساعت 23:06 بازدید کل: 230 بازدید امروز: 143
 
دوستان شرح پريشاني من گوش كنيد
داستان غم تنهايي من گوش كنيد
قصهء بي سر و ساماني من گوش كنيد
گفت و گوي من و حيراني من گوش كنيد
شرح اين آتش جانسوز نگفتن تا كي
سوختم سوختم اين راز نهفتن تا كي
روزگاري من و دل ساكن كويي بوديم
ساكن كوي بت عربده جويي بوديم
عقل و دل باخته، ديوانه رويي بوديم
بستهء سلسلهء سلسله مويي بوديم
كس در آن سلسله غير از من و دل بند نبود
يك گرفتار از اين جمله كه هستند نبود
نرگس غمزده زنش اين همه بيمار نداشت
سنبل پرشكنش هيچ گرفتار نداشت
اين همه مشتري و گرمي بازار نداشت
سوسني بود ولي هيچ خريدار نداشت
اول آنكس كه خريدار شدش من بودم
باعث گرمي بازار شدش من بودم
عشق من شد سبب خوبي و رعنايي او
داد رسوايي من شهرت زيبايي او
بس كه دادم همه جا شرح دل آرايي او
شهر پرگشت زغوغاي تماشايي او
اين زمان عاشق سرگشته فراوان دارد
كي سر برگ من بي سر و سامان دارد
چاره اين است و ندارم من به از اين راي دگر
كه دهم جاي دگر دل به دل آراي دگر
چشم خود فرش كنم زير كف پاي دگر
بر كف پاي دگر بوسه زنم جاي دگر
بعد از اين راي من اين است و همين خواهد بود
من بر اين هستم و البته همين خواهد بود
پيش او يار نو و يار كهن هر دو يكي است
حرمت مدعي و حرمت من هر دو يكي است
قول زاغ و زغن مرغ چمن هر دو يكي است
نغمه بلبل و غوغاي زغن هر دو يكي است
اين ندانسته كه قدر همه يكسان نبود
زاغ را مرتبهء مرغ خوش الحان نبود

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۱۱/۰۲ - ۲۳:۰۶
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:



لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)