 |
رتبه کلی: 6422
|
|
|
 |
دلم نوشت
|
درج شده در تاریخ ۹۱/۱۰/۱۳ ساعت 22:38
بازدید کل:
247 بازدید امروز: 125
|
|
|
خواستم پیامی به تو هدیه کنم اما هر چه در لابه لای صفحات و تکه های پاره کاغذ گشتم هیچ نیافتم و گشتنم بی فایده و بی ثمر بود!
خواستم از ذهن خاک دست کشیده خودم چیزی ببافمو تقدیمت کنم دیدم باز ناتوانم!
آخر چه حکمتی در این ناتوانی میتوانست باشد!(شاید حکمتش در نبودن تولدی یا هیچ مناسبتی بود.....!)
خواستم حکمت را نادیده بگیرم و از همان ذهن خاک دست کشیده ای که گفتم این ناتوانی و نتوانستن را برایت به نثر در آورم و این همان نثریست که برایت نوشتمو می خوانی اش!
شاید با تک پوزخندی که اکنون لحظه ای بر گوشه لبانت نقشی بست و رفت حکمتش برای تو آشکار شود! و شاید هم اینگونه نباشد......!
|
تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۱۰/۱۳ - ۲۲:۴۵ |
برچسب ها:
1
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید.
ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
|
|