تقدیم به آّبجی آیلارم!!!(خداحافظـــ ـی)

گرچه اين جا نيستی

Though you are not here

هرجا می روم

Wherever I go

ياهرکار می کنم

Or whatever I do

صـورت تو را درخيال می بينم

I see your face in my mind

ودلم برايت تنگ می شـود

And I miss you so

دلم برای همه چيزگقتن باتوتنگ میشود

I miss telling you everything

دلم برای همه چيزنشان دادن به توتنگ ميشود

I miss showing you things

دلم برای چشمهايمان تنگ ميشود که

I miss our eyes

پنهانی به هم دل می دادند

Secretly giving each other confidence

دلم برای نوازشت تنگ ميشود

I miss your touch

دلم برای هيجانی که باهم داشتيم تنگ ميشود

I miss our excitement together

دلم برای هم چيزهايی که باهم سهيم بوديم تنگ ميشود

I miss evrey thing that we sare

دلتنگی برای تو رادوست ندارم

I don't like missing you

احساس سـردوتنهايی است

It is very cold & onely feeling

کاش می توانستم با تو باشم

I wish that I could be with you

همين حالا

Right now

تا گـرمای عـشق ما

Where the warmth of our love

برف های زمسـتان را آب کند

Would melt the winter snows

اما چون نمی توانم

But I can't be since

همين حالا با تو باشـم

With you right now

ناچارم به رويای زمانی که

I will have to be content

دوباره با هم خواهيم بود

Just dreaming about

قانع باشم

When we will be together again

برگرد بی تو بغض فضا وا نمی شود
یک شاخه یاس عاطفه پیدا نمی شود
در صفحه دلم تو نوشتی صبور باش
قلبم غبار دارد و معنا نمی شود
بی تو شکست و پنجره رو به آسمان
غم در حریم آبی دل جا نمی شود
دریای تو پناه نگاه شکسته است
هر دل که مثل قلب تو دریا نمی شود
می خواستم بچینم از آن سوی دل گلی
اما بدون تو که گلی وا نمیشود
دردیست انتظار که درمان آن تویی
این درد تلخ بی تو مداوا نمی شود
زیباترین گلی که پسندیده ام تویی
گل مثل چشمهای تو زیبا نمی شود
بی تو شکسته شد غزل آشناییم 
شبنم گل نگاه مرا باز شسته است
دل در کنار یاد تو تنها نمی شود
گلدان یاس بی تو شکست و غریب شد
گلدان بدون عشق شکوفا نمی شود
باران کویر روح مرا می برد به اوج
اما دلم بدون تو شیدا نمی شود
رفتی و بی تو نام شکفتن غریب شد
دیگر طلوع مهر هویدا نمی شود
 رویای من همیشه به یاد تو سبز بود
رفتی و حرفی از غم رویا نمی شود
رفتی و دل میان گلستان غریب ماند
دیگر بهار محو تماشا نمی شود
یک قاصدک کنار من آمد کمی نشست
گفتم که صبح این شب یلدا نمی شود
دل های منتظر همه تقدیم چشم تو
امروز بی حضور تو فردا نمی شود 

خداحافظ آبجی عزیزم

دوست دارم

مواظب خودت باش