درباره من
پناهم ده در آغوشت دلم تنگ است
نوازش کن مرا با دستهای خیس از عشقت
سرم را سخت در بر گیر
که میخواهم ببارم من به دشت شانه هایت
مرا بنگر چنان کز عشق آتش گیرد این غمهای پنهانم
مرا بنشان چنان کز ماه رویت
چراغانی شود شبهای تاریک بیابانم
بیا
بیا بنگر بیا بنشان
بیا آتش بزن این دردهای بی پناهی را
بیا بر هم بزن رسم جدایی را
بیا
بیا کز دوریت جانم بیابان است
بیا بنگر که نام تو
در این شبهای تنهایی
مرا سوزاند
پناهم ده در آغوشت دلم تنگ است...