این مقاله که رویکرد توصیفی دارد، از یک سو به توصیف نقش یهود و منافقان در صدر اسلام می پردازد و از سوی دیگر اشکال نفوذ این دو گروه را در بین مسلمانان بررسی می کند.
نفوذ و استحاله از روش هایی بوده که دشمنان اسلام در طول تاریخ اسلام، به انحاء مختلف در پیش گرفته اند تا از این طریق از پیشبرد اهداف اسلامی جلوگیری کنند. شناختن روش های نفوذ برای تشخیص نقشه ی دشمن لازم و ضروری است.
به دلیل ناکامی در اعمال روش های سخت و نیمه سخت توسط یهودیان و منافقان علیه اسلام و مسلمانان، روش نفوذ در دستور کار آنها قرار گرفت.خط های نفوذی که در صدر اسلام رقم خورد شامل نفوذ سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی می شد و این مقاله به دلیل وسعت موضوع، تنها به برخی از مؤلفه های مذکور پرداخته است.
واژگان کلیدی: نفوذ، قرآن، یهود،منافق، اسلام و مسلمانان
مقدمه:
آنچه در قرآن کریم میتوان از آن به عنوان جریان نفوذ نام برد، محدود به یک حوزه و فرد نمیشود و علاوه بر گستردگی، دارای اهمیت بسیاری است. جریان نفوذ در قرآن با شیطان آغاز می شود و فرعون ، منافقان و یهود از افرادی هستند که در قرآن به مدل رفتاری آنها در این زمینه، مفصل پرداخته شده است. روش شیطان، به عنوان ابتدایی ترین شکل نفوذ، که در جنّت آدم اتفاق افتاد، شروع این حرکت را کلید زد. آنجا که شیطان با هدف تغییر رویکرد فرمانبرداری آدم، موضوع خُلد جاوید و مَلَک شدن آدم و همسرش را با شیوه ی وسوسه و با هدف ایجاد شبهه در وهله ی اول و هدف هبوط آدم از موقعیتش نزد خدای متعال، در مرحله ی دوم، صورت داد، و از آن پس، شیوه ی دیگری را که قرآن کریم از آن به عنوان خطوات شیطان نام میبرد، در پیش گرفت که ویژگی بارز این شیوه ی نفوذ، تدریجی بودن آن است.
مرحوم علامه در تفسیر المیزان درباره ی خطوات شیطان، میفرماید:خطوات شیطان، آن گام هایی از شیطان است که در طریقه و روش پیروی می شود و اگر فرض کنیم که این پیروی کننده، مومن باشد، که طریقه ی او همان طریقه ی ایمان است، لاجرم طریقه ی چنین مؤمنی طریقه ی شیطانی در ایمان است و وقتی بر هر مؤمنی، دخول در سلم واجب باشد، قهراً هر طریقی که بدون سلم طی کند خطوات شیطان و پیروی از آن پیروی از خطوات شیطان خواهد بود,۱
واژه ی نفوذ در عرصه ی علوم سیاسی، اولین بار از اندیشه ی توماس هابز در ذیل قدرت وارد علوم اجتماعی گردید. از این منظر، نفوذ، پاسخ رفتاری نسبت به اعمال قدرت و یا به عبارت دیگر نتیجه ای است که از طریق به کارگیری قدرت حاصل می شود,۲
نفوذ را میتوان رابطه میان بازیگرانی دانست که به موجب آن یک بازیگر، بازیگران دیگر را وادار میکند تا به طریقی که خواست خود آنها نیست عمل کنند ,۳
نفوذ، به دو شکل مثبت و منفی در قرآن قابل بحث است. نفوذ پیامبران همان نفوذ مثبت است که با استفاده از ابزار عقلانیت، مردم را به سمت حق و حقیقت سوق می دادند و در اثر دارا بودن اخلاق الهی، توأم با عقلانیت، محبوب دلهای آماده و پیروانشان قرار می گرفتند و به قدری در مردم تأثیر می گذاشتند که آنها رفتار و گفتارشان را بر شیوه و روش انبیا تنظیم می کردند.
در این مجال به جریان نفوذ منفی در قرآن می پردازیم و نفوذ یهود و منافقان را بررسی می کنیم.
روش پژوهش:
از آنجا که این موضوع از نوع تحقیقات تاریخی و اجتماعی است، همانند همه ی پژوهش های مشابه، روش کار پژوهش کتابخانه ای است .
مفهوم نفوذ:
نفوذ در فرهنگ لغات فارسی به معنای اثرکردن در چیزی، داخل شدن در چیزی،۴ تأثیر گذاشتن بر کسی و راه یافتن پنهانی در گروه یا جایی۵ آمده است. معادل انگلیسی این واژه،(influence)است که در لغت به معنای کنش یا قدرتی است که بدون اعمال آشکار زور یا بدون اعمال مستقیم، فرمان تولید می کند. در اصطلاح عبارت از اعمالی است که مستقیم یا غیر مستقیم سبب تغییر در رفتار یا نظرات دیگران می شود,۶
برای نفوذ، در ادبیات عرب و علم لغت دو معنا در نظر گرفته شده است :
۱- خارج شدن امری از امر دیگر، مانند این که تیری از کمانی خارج شود چنان که در قرآن کریم آمده است( یا مَعشَرَ الجِنِّ وَ الانسِ اِنِ استَطَعتُم أَن تَنفُذوا )۷ ای گروه جنیان و آدمیان اگر استطاعت و نیرو دارید، بگذرید و عبور کنید؛ یعنی برای گریختن و فرار کردن از مرگ بیرون روید. و همین طور گفته می شود(نفذ الشیءُ من الشیء) گذشتن چیزی از چیزی هرگاه از او خلاص شود، مثل تیر که پس از انداختن و پرتاب کردن آن میگذرد,۸
۲- داخل شدن و ورود( النفاذ و الانفاذ یقال: سلک الطریق ای نفذ فیه و سلک الخیط فی الابره) یعنی داخل شدن نخ در سوزن۹.
جریان نفوذ منفی در قرآن را میتوان به نفوذ شیطان، یهود و منافقان تقسیم کرد. در ادامه به نفوذ یهود و منافقان در عرصه های سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی می پردازیم.
نفوذ یهودیان
دین یهود یکی از ادیان الهی است که پیروانش آن را به میل خود تغییر داده و تحریف کردند. کارشکنی های یهود در زمان حضرت موسی علیه السلام آغاز و پس از آن ، همچنان ادامه یافته است که ریشه در خود برتر بینی، نژاد پرستی، مال دوستی و ریاست طلبی آنها دارد و همین خصلت های آنها و همبستگیشان با جریان نفاق و کفر علیه اسلام، مانع گسترش اسلام شد.
بازخوانی تاریخ یهود نشان می دهد این قوم همواره در طول تاریخ مکان ثابتی نداشته و از جایی به جای دیگر تبعید می شدند و به هر سرزمینی کوچ می کردند، به ترفندهای مختلف سعی در خارج کردن زمین ها از دست صاحبان اصلی آنها نموده اند. سهم یهود در تخریب جوامع، به مراتب بیشتر از اقوام دیگر بوده است.
واژه ی یهود از لغت عبری گرفته شده و به معنی حمد وشکر و مجد است و یهودا فرزند چهارم حضرت یعقوب علیه السلام و از همسرش لینه است,۱۰و اشتقاق این واژه از هادوا(توبه کردند) می باشد.۱۱
در اصطلاح منظور از یهود،کسانی هستند که پیروان حضرت موسی بوده و کتاب تورات را به عنوان کتاب آسمانی قبول دارند و با ظهور اسلام، اسلام را قبول ننموده و همچنان بر دین خود پایبند هستند.
در مورد علل مهاجرت یهودیان به جزیرة العرب نظرات متعددی وجود دارد.
در تاریخ ابن خلدون نقل شده است که یهودیان وقتی به حجاز وارد شدند، با بیرون راندن عمالقه و جرهمیان و صاحب گردیدن مزارع آنان در وادیالقری و تیما و یثرب ساکن شدند,۱۲
نظر دیگری وجود دارد مبنی بر این که در سال هفتاد میلادی با حمله ی تیتوس و خرابی معبد یهود تعدادی از آنها از فلسطین آواره شدند۱۳ و بر اثر شدت شکنجه و آزار آدریان رومی عده ای از یهودیان در سال ۱۳۲ میلادی از سرزمین خویش بیرون رفتند و به جزیرة العرب که محیط امنی تشخیص داده بودند، کوچیدند,۱۴
پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) پس از ورود به مدینه با مشکلاتی روبرو شدند که یکی از آن مشکلات، یهودیان مدینه و اطراف آن بودند.ایشان برای حل شدن این موضوع یک پیمان امنیتی-دفاعی با یهودیان بستند تا از این طریق به مبارزه با مشرکین بپردازند. انعقاد این پیمان در دو مرحله صورت پذیرفت:
*یهودیان داخل مدینه که در دو قبیله ی اوس و خزرج متفرق بودند.
*یهودیان قبیله های بنی قینقاع و بنی نظیر و بنی قریظه و سران سه قبیله ی دیگر یهودی که پیمان را امضا کردند.
این پیمان به تصریح مورخین، باعث محکم ترشدن پایه ی پیشرفت اسلام شد که در آن مقرر شد " هرگز به ضرر پیامبر(صلوات الله) و یارانش قدمی برندارند. با زبان و دست ضرری به او نرسانند. اسلحه و مرکب در اختیار دشمنان او نگذارند و هرگاه بر خلاف این قرارداد رفتارکنند،پیامبر(صلوات الله علیه) در ریختن خون آنان و ضبط اموال و اسیرکردن زنان و فرزندانشان دستش باز خواهد بود,۱۵
در کارنامه ی یهود پیش از بعثت پیغمبر(صلوات الله علیه) کشتن و آزار پیامبران الهی ثبت شده بود۱۶ و آنان با وجود پی بردن به درستی نشانه های پیغمبر آخرالزمان، به ایشان ایمان نیاورده بودند. و پس از مدتی عهد و پیمان خود را شکستند و به دشمنی با پیامبر(ص) پرداختند.
نفوذ سیاسی یهود:
ایجاد دو دستگی با استفاده از اصل"تفرقه بیانداز و حکومت کن"
پیش از ورود پیامبر(ص) به مدینه، بین دو قبیله ی اوس و خزرج اختلاف وجود داشت،پیامبر(ص) با تدبیر خاصی که ایجاد برادری بین آنها بود، این اختلافات را تبدیل به اخوت کردند. اختلاف موجود بین این دو طایفه به دلایلی از جمله اهداف اقتصادی، برای یهود اهمیت داشت. یهود برای جلوگیری از رشد اسلام و رسیدن به اهداف خود، سعی کرد مجدداً بین آنها تفرقه ایجاد کند.
شاس بن قیس، یهودی ثروتمند، از نزدیکی بعضی از افراد این دو قبیله که حالا بینشان عقد اخوت برقرار شده و با هم صمیمی شده بودند، عبور می کرد که دیدن این صحنه او را آزرده خاطر کرد و تصمیم گرفت نقشه ای برای تفرقه بین آنها طراحی کند. برای همین یک جوان یهودی را اجیر کرد تا کینه های دوران جاهلیت آنها را یادآوری کند تا این دوستی تبدیل به اختلاف و تفرقه گردد. با یادآوری اشعار هجوآمیز آنها در حق یکدیگر، دوباره آتش جنگ افروخته شد و آنها به روی هم شمشیر کشیدند. خبر به رسول خدا(ص) رسید، ایشان بی درنگ در جمع آنان حضور یافت و فرمود " به خدا پناه ببرید، آیا به سوی جاهلیت باز می گردید و من در میان شما هستم؟ خدا شما را به اسلام هدایت کرد و عزیز گردانید و رشته ی جاهلیت را برید و شما را از کفر نجات داد و قلوب شما را متحد ساخت۱۷.بنابراین آنها به خود آمدند و متوجه حیله ی دشمن گردیدند و برادری بینشان تجدید شد.
اما آنچه در این زمینه باید مورد توجه مسلمانان قرار می گرفت، این نکته بود که یهودیان به اهمیت عامل"وحدت" پی برده بودند و به این فکر افتاده بودند که آتش اختلاف و جنگ های صد و بیست ساله ی اوس و خزرج را زنده کنند تا دامنه ی این اختلاف به باقی مسلمانان هم کشیده شود و آنها بدون این که خودشان به زحمت بیفتند و سلاح و نیرویی در این زمینه صرف کنند، به مقصودشان رسیده باشند. نمونه ی این سیاست امروزه هم توسط انگلیس، اجرا می شود. انگلیس با تفرقه افکنی در دنیای اسلام، بین شیعه و سنی، بدون این که خودش در صحنه حضور داشته باشد و یا حتی دیده شود، به مطامع خود می رسد.
بزک کردن چهره ی خود برای مسلمانان:
علاقمندی به یهود و دوست داشتن آنها توسط مسلمانان، در آیات قرآن به عنوان هشدار اعلام شده است ولی با وجود هشدارهای متعدد، برخی از مسلمانان مورد این نفوذ قرار گرفتند و وقتی مسلمانان دیگر به آنها نهی قرآن را یادآوری می کردند، پاسخ آنها این بود که (می ترسیم در نبودن آنها و تکیه نکردن بر آنها به ما آسیب برسد). آیه ی ۵۲ سوره ی مبارکه ی مائده در این زمینه نازل شد . این دو راهی اجتناب ناپذیری بود که توسط یهودیان به مسلمانان القا شده بود که یا باید به یهود اعتماد کنند و در این صورت مشکلات جامعه ی مسلمین برطرف خواهد شد و یا باید در فقر و سختی و تحریم ایجاد شده توسط یهود روزگار بگذرانند.
نفوذ امنیتی:
یهود برای دست یافتن به اطلاعات مسلمین، دو راهبرد در پیش گرفتند.
ابتدا این که در محافل مسلمانان شرکت می کردند و اطلاعات بدست آمده را در اختیار رهبران خود قرار می دادند تا برای خنثی نمودن طرح های مسلمانان تدبیر اندیشه شود۱۸. این فتنه و نفوذ یهودیان توسط این آیه مبارکه زیر، برملا شد.
"ای کسانی که ایمان آورده اید،مَحرمِ اسراری از غیر خود انتخاب نکنید. آنها از هرگونه شر و فسادی درباره ی شما کوتاهی نمی کنند. آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشید (نشانه های دشمنی از دهانشان آشکار شده و آنچه در دلهایشان پنهان می دارند، از آن مهم تر است. ما آیات را برای شما بیان کردیم، اگر اندیشه کنید."۱۹
این آیه به دنبال آیاتی که مناسبات مسلمانان با کفار را بیان کرده اند، به یکی از مسائل حساس اشاره کرده و ضمن تشبیه لطیفی به مومنان هشدار داده است که غیر از هم مسلکان خود، دوست و همرازی انتخاب نکنید و بیگانگان را از رازهای درونی خود باخبر نسازید.یعنی کفار شایستگی دوستی شما را ندارند و نباید آنان دوست و محرم اسرار باشند,۲۰
خداوند متعال در این آیه ی شریفه، طریقه ی شناسایی باطن دشمنان را نشان داده و از ضمیر باطن و راز درونیشان خبر میدهد و می فرماید:آنچه از عداوت و دشمنی در دل خود پنهان کرده اند به مراتب از آنچه به زبان می آورند بزرگتر است سپس اضافه کرده می فرماید ما برای شما این آیات را بیان کردیم که اگر در آن تدبیر کنید به وسیله آن می توانید دوست خود را از دشمن تشخیص دهید و راه نجات را از شر دشمنان پیدا کنید,۲۱
نوع دیگر نفوذ امنیتی یهود، تخریب روحیه و عملیات ایذایی میان مسلمانان بود. یهود بنی قریظه پس از پیمان شکستن در اثنای جنگ احزاب، در حکم ستون پنجم دشمن عمل کردند. تغییر روش دادن و منافقانه عمل کردن یهود در این جنگ، باعث شد در مقابل این خیانت سنگین مورد بازخواست و مجازات از طرف مسلمین قرار گیرند.
نفوذ اقتصادی:
نفوذ اقتصادی به معنی تسلط بر ارکان اقتصادی یک جامعه است به طوری که مدیریت اقتصاد از جانب عنصر مسلط بر اقتصاد جامعه ی مقصد تحمیل شده و مدیریت این امور به دست جامعه ی نفوذ کننده باشد,۲۲
سران یهود مدینه برای تأثیرگذاری بر مسلمانان، آنان را در تحریم های اقتصادی قرار می دادند تا از دین اسلام برگردند. در بحبوحه ی مهاجرت مهاجرین به مدینه و قرار گرفتن آنها در فشار شدید مالی، پیامبر(صلوات الله علیه) شخصی را فرستاد تا از آنها تقاضای وام نماید، ولی آنها نه فقط کمکی نکردند، بلکه با زخم زبانهای خود مأمور پیامبر(ص) را بدرقه نمودندو این عمل یهود برای بعضی از مسلمین سنگین تمام شد,۲۳
خداوند متعال با نزول آیه، وعده عذاب سوزناک به آنها داد" خداوند سخن آنها را که گفتند خدا فقیر است و ما بینیازیم را شنید. به زودی آنچه را گفتند خواهیم نوشت و به ناحق کشتن پیامبران را، و به آنها می گوییم بچشید عذاب سوزان را "
برای زدن ضربه ی اقتصادی دیگر، برخی از یهودیان، قرض هایی که از مسلمانان گرفته بودند و همین طور وجه معاملات با آنها را پرداخت نکردند و در این زمینه دیگران را نیز تشویق می کردند که به فقرای مسلمین کمک نکنند تا خودشان فقیر نشوند.
نفوذ فرهنگی:
نفوذ فرهنگی در مرحله ی اول به معنی تغییر در ارزش ها، باورها و هنجارهای جامعه ی اسلامی است و در مرحله دوم، ناکارآمدسازی نظام اسلامی مورد توجه دشمن قرار می گیرد. رهبر حکیم انقلاب در این باره می فرماید: بانفوذ و تسخیر در عرصه ی فرهنگ به مثابه ی زیر بنای ساختار جامعه، دیگر تغییرات و دگرگونی ها در حوزه هایی چون سیاست و اقتصاد به آسانی صورت خواهد گرفت. در این حوزه دشمن سعی میکند باورهای جامعه را دگرگون کند و آن باورهایی را که توانسته این جامعه را سر پا نگه دارد، جابه جا کند، خدشه در آنها وارد کند، اختلال و رخنه در آنها بوجود آورد.
نفوذ فرهنگی لایه های متفاوتی دارد و مهم ترین نقطه ی رخنه در نفوذ فرهنگی، رخنه در باورهای دینی جامعه ی اسلامی است و وقتی باورها سست شد، به راحتی می شود آن جامعه را مورد سلطه قرار داد. هشدار رهبر معظم انقلاب در این زمینه هم توجه به موضوع "ایجاد خلل در باورهاست ". باور انقلابی و باور دینی مورد هدف قرار می گیرد و برای رسیدن به این هدف از هر دستاویزی از طرف دشمن استفاده می شود.
شبهه پراکنی در مسائل اعتقادی، توسط یهود در جامعه ی نوپای اسلامی، باعث می شد برخی از ضعیف الایمان ها از اصول اساسی خود دست بردارند. یکی از این شبهه ها دادن نسبت فقر به خداوند متعال بود. درست در زمانی که مسلمانان احتیاج به وام داشتند، یهود شبهه ی بسته بودن دست خدا را مطرح کردند و گفتند اگر دست خدا باز بود، خودش به مسلمانان کمک می کرد,۲۴
خوراک فرهنگی ناسالم:
مقدم داشتن کفر و شرک و بت پرستی در مقابل خداپرستی، از نفوذهای فرهنگی یهود بود که بدین وسیله افراد امّی و قشر خاکستری جامعه ی مسلمانان را در حالت تردید قرار می داد.
یهود بنی نظیر به دلیل پیمان شکنی و قصد ترور پیغمبر(صلوات الله) مجازات شدند و از مدینه اخراج گردیدند. سران بنی نظیر که کینه ی اسلام را در دل داشتند، طرحی فراگیر جهت براندازی اسلام پی ریزی کردند، از این رو عده ای از آنها از جمله حی بن اخطب و... به مکه رفتند و قریش را تحریک نمودند,۲۵ قریش از آنها نظرشان را در مورد دین خودشان و مقایسه ی آن با دین اسلام جویا شدند. یهود از قریش خواست تا دین خودشان و دین اسلام را بر آنها عرضه کنند. بت پرستان مکه گفتند" ما کسانی هستیم که قربانی می کنیم، حاجیان را آب می دهیم، صله ی رحم می کنیم، ما اهل حرم هستیم دین ما قدیمی است، اما دین محمد(صلّی الله علیه و آله و سلم) جدید است و قاطع رحم است از دین پدرانش جدا شده است و... حی ابن اخطب و اطرافیانش جواب دادند "دین شما بهتر است و شما هدایت یافته ترید".۲۶
دکتر اسرائیل در کتاب (تاریخ یهود و عربستان )به این نکته اشاره می کند و متذکر میشود: هرگز ارزش نداشت یهود چنین خطایی را مرتکب شود، هر چند قریش با تقاضای آنها موافقت نکنند، هرگز صحیح نبود ملت یهود به بت پرستان پناه ببرند زیرا این رفتار با تعلیمات تورات موافق نیست,۲۷
یهود با وجود این که یقین داشت دین اسلام حق است، چنین قضاوتی نمود تا از این راه هم به مقاصد خود برسد و آیه ی ۵۱ سوره ی مبارکه ی نساء دراین باره نازل شد.
اقدام دیگر یهود در جهت نفوذ فرهنگی، دستوراسلام آوردن صبح هنگام و کفر ورزیدن غروب هنگامشان بود. به این ترتیب که به برخی از یهودیان گفته شده بود، صبح هنگام به دین اسلام بگروند و غروب اظهار پشیمانی کرده و از دین اسلام برگردند. این قضیه باعث سست شدن ایمان برخی از مسلمانان می شد و با خود می اندیشیدند اشکال دین اسلام در چه بود که تازه مسلمانان یهودی، بیش از نیم روزی دوام نیاوردند و به دین خود برگشتند. آیه ی هفتاد و دو سوره ی مبارکه ی آل عمران در همین زمینه نازل شد و مسلمانان را متوجه مکر یهود کرد. یهود مدینه مصمم بودند از این راه به مسلمین خیانت کنند و بگویند اگر برای ایشان بطلان اسلام روشن نشده بود، هرگز آن را انکار نمی کردند و حالا که برگشته اند نشانه این است که اسلام دین واقعی نیست زیرا اهل کتاب آگاه به نشانه های نبوت هستند و اگر آنها از اسلام برگردند، مسلمین نیز دچار تردید می شوند,۲۸
تغییر ذائقه ی فرهنگی:
زمینه سازی برای تغییر ذائقه ی فرهنگی، که امروزه توسط جوزف نای (قدرت نرم) نامیده می شود، همان طراحی الگو برای تغییر ارزش های فردی و سبک زندگی جامعه است و با ابزارهایی چون: تخریب اخلاق، مصرف گرایی، بی اعتنایی به هویت ملی، دلبستگی به ارزش های غیر اسلامی و... اعمال می شود و در بلند مدت به صورت خزنده آرام آرام و تدریجی ذائقه ی عمومی جامعه را تغییر داده و تغییر در جهت گیری های کلان جامعه ایجاد می کند.
ترویج سبک زندگی یهودی:
مسلمانان از همان صدر اسلام، از بسیاری از رذایل اخلاقی دوران جاهلیت خود فاصله گرفتند و می کوشیدند خودشان را به صفات مؤمنین که در سوره ی مؤمنون، مفصل بدان پرداخته شده بود، نزدیک کنند. یهود که از پایبندی به تعالیم دین خود فاصله گرفته بود، سعی در ریختن قبح مسائل اخلاقی بین مسلمانان داشت که باعث تبعیدشان توسط پیامبر(صلوات الله ) از مدینه گردید. عیاشی و شهوترانی یهود منحصر به زمان پیامبر نمی شود، بلکه در طول تاریخ آنان متصف به این رذیله ی اخلاقی بوده و هستند، چنانچه فساد و فحشا در اسرائیل از مرحله ی پست حیوانی نیز تجاوز کرده است، تا جایی که نقل شده است ( در اسرائیل فساد اخلاقی به حد اعلا رسیده، به طوری که دیگر برای ازدواج و طلاق مفهومی باقی نمانده است.) روزنامه هاعولام ضمن تحقیقی نوشته: زنا در اسرائیل، به هیچ وجه ممنوع نیست و حتی قانون هم نمی تواند از آن جلو گیری کند,۲۹
نفوذ منافقان:
نفاق از ماده ی نفق به معنای نفوذ و پیشروی است. راغب در مفردات، نفاق را داخل شدن در دین از یک در و خارج شدن از در دیگر تعریف می کند. در واقع منافق کسی است که دین را ظاهراً پذیرفته و با پوشش دین می خواهد به آن ضربه بزند. نفاق نیز مانند ایمان دارای مراتب است. نفاقی اخلاقی که صاحبش را وامی دارد تا ظاهر و باطنش در مقابل خداوند و بندگان، دو گونه باشد. اما آنچه در قرآن مکرر آمده و سوره ای هم با این نام نازل شده است، نفاق کفر است که مقصود ما در این پژوهش هم، همین نفاق است. خطر این منافقان از خطر دشمنان صریح اللّهجه بسیار بیشتر است به همین دلیل تعبیراتی را که قرآن مجید درباره ی منافقان دارد، شدیدتر از تعبیراتی است که در مورد دشمنان آشکار اسلام به کار برده است و پایین ترین درکات دوزخ نیز به آنها اختصاص دارد,۳۰
منافقین به دلیل (دوچهره بودن)، به راحتی می توانستند در میان مسلمانان نفوذ کنند .تفسیری که قرآن از این روش منافقان دارد این است که (بعضی از مردم هستند که می گویند به خدا و روز قیامت ایمان آوردیم، در حالی که ایمان ندارند)۳۱. آنها با نفوذ در صف مسلمانان،از هر فرصتی برای کارشکنی استفاده می کردند. گاهی در انجمن های سرّی خودتصمیم می گرفتند کمکهای مالی خود را از یاران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) قطع کنند۳۲. گاهی تصمیم می گرفتند پس از بازگشت از جنگ به مدینه، دست به دست هم دهند و با یک فرصت مناسب، مؤمنان را از مدینه بیرون کنند۳۳ و زمانی هم به بهانه های مختلف، از قبیل جمع آوری محصولات کشاورزی از شرکت در جهاد خودداری میکردند
ایجاد دودستگی
جنگ احد از جهاتی دارای اهمیت فراوانی برای مسلمانان بود. نخست این که آینه ی تمام نمایی بود که میتوانست چهره ی واقعی مسلمانان آن زمان را منعکس سازد و آنها را وادار به اصلاح وضع خود و برطرف ساختن نقاط ضعف بنماید و به همین جهت قرآن فوق العاده روی آن تکیه کرده و در آیات بسیاری از آن استفاده ی تربیتی می کند. از سوی دیگر این حادثه زمینه را برای سمپاشی دشمنان و منافقان آماده ساخت و به همین دلیل آیات زیادی برای خنثی کردن این سمپاشی ها نازل گردید,۳۴
منافقان با این تعبیر که (کسانی که جهاد رفتند، اگر نزد ما بودند نه می مردند و نه کشته می شدند)۳۵ مسلمین را برای شرکت در جهاد و اطاعت از امر خدا و رسول(صلی الله علیه)، دچار دو دستگی می کردند و بدین ترتیب عده ای از شرکت در جهاد باز می ماندند.
علامه طباطبائی در المیزان، گویندگان این مطالب را کفار می داند و نه منافقان، به جهت این که نفاق بدان جهت که نفاق است، منشأ چنین سخنی نمی شود و اگر منافق هم این حرف را بزند- به خاطر کفرش می باشد,۳۶
قرآن در این خصوص از افرادی نام می برد که علاوه بر این که خودشان در جهاد شرکت نمی کردند، (به برادران خود در حالی که از حمایت آنها دست کشیده بودند، گفتند: اگر آنها از ما پیروی می کردند، کشته نمی شدند)۳۷ مانع شرکت دیگران نیز می شدند. قرآن پاسخ این منافقان را این گونه می دهد که اگر شما در میدان جهاد و با سربلندی کشته نشوید، عمر جاویدان خواهید داشت؟ آیا می توانید مرگ را برای همیشه از خود دور کنید؟
نفوذ در قوه ی ادراک سیاسی:
این نوع نفوذ، تردید افکنی در درستی باورهای اصیل است، ایجاد سوء تفاهم می کند و انجام تصمیمات سخت در برخورد با مشکلات را توهمی منطقی جلوه می دهد. در این روش ، دشمن از شیوه ی تبلیغات استفاده می کند تا اذهان مسلمین را دچار تشویش کرده و راه تشخیص حق و باطل برای آنها مبهم باشد.
شرکت در جهاد توأم با روحیه ی شهادت طلبی و ایثار، از باورهای خدشه ناپذیر مؤمنین بود و منافقان از همین زمینه برای تردید افکنی در باورهای ایشان استفاده می کردند. در ابتدای جنگ تبوک، که پیامبر(صلوات الله علیه) در حال آماده سازی نیروها برای شرکت در جهاد بود، یکی از رؤسای طایفه ی بنی سلمه به نام جدّبن قیس که در صف منافقان بود، خدمت پیامبر(صلوات الله علیه ) آمد و عرض کرد اگر اجازه دهی من در این جنگ شرکت نکنم زیرا علاقه ی شدیدی به زنان دارم مخصوصاً اگر چشمم به دختران رومی بیافتد، ممکن است دل از دست بدهم و مفتون آنها شوم! اجازه ی عدم شرکت برای این فرد منافق صادر شد ولی برای رفع این تردید افکنی در باورهای مؤمنین، قرآن، عمل
این منافق را مساوی با سقوط در فتنه دانست و جهنم را محیط بر کافران,۳۸
دوراهی ترس و بازدارندگی:
در این فرایند شاهد هستیم که ارائه تصویر غیرواقعی و بزرگ نمایی شده از جبهه ی دشمن و تصویر مغشوش از جبهه ی خودی در دستور کار منافقان قرار می گیرد. در این شیوه دیپلماسی تهدید، کوبیدن بر طبل جنگ و تبلیغات رسانه ای به خدمت گرفته می شود.
پس از جنگ احد، منافقین که از یاری اسلام مضایقه کردند، به منظور این که مسلمانان را از رفتن به جنگ بازدارند و سست کنند، به ایشان گفتند ناس یعنی مشرکین جمعیت بسیاری برای جنگ با شما جمع کرده اند. آیه ی ۱۷۳ آل عمران مؤید این ادعاست که دو بار ذکر ناس در آیه تکرار شده و منظور از ناس دوم، مشرکین و ناس اول ایادی و جاسوسانی هستند که مشرکین در بین مؤمنین داشتند و از ظاهر آیه برمی آید که این جاسوسان عده ای بودند ، نه یک نفر که البته گفتار منافقان، ایمان مؤمنین را بیشتر کرد ,۳۹
نفوذ امنیتی:
منافقان برای تحقق بخشیدن به نقشه های شوم خود، اقدام به ساختن مسجدی در مدینه کردند. آنچه از احادیث و روایات استفاده می شود، چنین است که گروهی از منافقان اجازه ی بنای مسجد را در میان قبیله ی بنی سالم و نزدیک مسجد قبا از پیامبر(صلوات الله علیه) دریافت کردند تا افراد ناتوان و بیمار در آن نماز بخوانند و این امر مصادف با عزیمت پیامبر(صلوات الله علیه) به جنگ تبوک بود و پس از بازگشت از جنگ تبوک، خداوند ایشان را از فتنه ی منافقان مطلع نمود و به دنبال آن دستور داده شد مسجد ضرار آتش زده شود و بقایای آن ویران گردد. در اولین نگاه، ساختن مسجد آن هم برای حمایت از بیماران و از کار افتادگان، هم یک خدمت دینی و هم یک خدمت انسانی به نظر می رسد، اما وقتی از چهره ی باطنی این عمل پرده برداشته می شود، توجه انسان را به این نکته جلب می کند که منافقین مسجد ضرار را به عنوان پایگاهی برای نفوذ امنیتی ساخته بودند و اهدافی را دنبال می کردند از جمله:
*با این عمل ضرر و زیانی به مسلمانان برسد.
*تقویت مبانی کفر و بازگشت دادن مسلمانان به وضع قبل از اسلام
*ایجاد تفرقه در بین صفوف مسلمین که بدین ترتیب مسجد قبا هم از رونق می افتاد
*مسجد ضرار پایگاه خوبی برای جلسات شبانه ی منافقین علیه اسلام بود .
نتیجهگیری:
پس از بررسی ابعاد و جریان های نفوذ در قرآن، آنچه باید مورد توجه قرار گیرد، نفوذ پذیران هستند.
نفوذ پذیران در پروژه ی نفوذ، به عنوان گروه هدف، مورد تهاجم قرار می گیرند. با بررسی تاریخ اسلام، به این نتیجه میرسیم که آنان که مورد هدف و نفوذ قرار گرفتند، افراد سست ایمان و بیبصیرت بودند که ایمان حقیقی به قلبشان وارد نشده بود و دقیقاً از همین نقطه مورد تهاجم قرار میگرفتند.
فرد اگر بخواهد در مقابل دشمن نفوذ ناپذیر باشد، باید صلاحیت هایی را در خود تقویت کند تا به وسیله این صلاحیت ها از انحراف در امان بماند. غفلت از یاد خدا و جهالت و بی خردی، تمایل به سبک زندگی غیر اسلامی و دنیا گرایی و بی بصیرتی عناصر مقوم نفوذ پذیری هستند و لذا تقویت خدا باوری و کسب علم و بصیرت و پابرجا ماندن بر سبک زندگی اسلامی، انسان را از قرار گرفتن در آماج تیرهای نفوذ مصون میکند.
منابع:
۱.طباطبایی.محمدحسین.المیزان.ج ۲ ص۱۵۲
۲. رضاییان. علی. مدیریت رفتارهای سیاسی در سازمان.تهران. سمت. ۱۳۸۶.چاپ دوم ص۷ .
۳. آقابخشی.علی اکبر و افشاری راد. مینو.فرهنگ علوم سیاسی.تهران.چاپار,۱۳۸۶.چاپ دوم/ص۳۱۴
۴.فرهنگ فارسی معین
۵.فرهنگ فارسی عمید
۶.الوانی.سیدمهدی.مدیریت عمومی.تهران. نی. ۱۳۸۶.چاپ۳۱.ص ۱۴۲
۷.انعام/۳۵
۸.جمعی از نویسندگان.نفوذ.نمایندگی ولی فقیه در سپاه. چاپ اول زمستان۹۴
۹.همان
۱۰.مصطفوی.حسن.التحقیق فی کلمات القرآن.ج۱۴.چ ۱. تهران.بی نام,۱۳۷۱
۱۱.بندرریگی. محمد.فرهنگ المنجد.ج۲.چ۲. تهران. ایران.ص۲۱۱۷
۱۲.ابن خلدون.عبدالرحمن.تاریخ عبدالرحمن ابن خلدون. کتاب العبر.ودیوان المبتدا والجندفی ایام العرب والعجم والبدیرج۱.ص۱۱۲
۱۳.آنولد.سرتوماس.تاریخ گسترش اسلام.ت ابوالفضل عزتی.ص۶
۱۴.پورت. جان دیون. عذرتقصیر به پیشگاه محمد ص وقرآن.ت سیدغلامرضاسعیدی. ص۵.
۱۵.مجلسی. محمدباقر.بحار. ج۱۹.ص۱۱۱.وعلی احمدی میانجی مکاتیب الرسول ص۲۶۰
۱۶.المیزان ج۳ وسیدهاشم بحرانی.البرهان فی تفسیر القرآن.اصول کافی ج۲ ص۲۷۵
۱۷.سبحانی.جعفر.منشور جاوید.ج۶ ص ۲۹۹ و۳۰ و عبدالملک ابن هشام السیره النبویه ج۲.ص۲۰۵
۱۸.عفیف عبدالفتاح طیاره.الیهود فی قرآن.ص۳۲
۱۹.آل عمران۱۱۸/
۲۰.المیزان.ج۳.ص۴۴۱
۲۱.تفسیر طبری.ج۳.ص۸۰
۲۲.گفتگو با دکتر عبدالحمید شیخی.اقتصاددان و استاد دانشگاه.پایگاه خبری تحلیلی برهان.کدخبر۸۹۹۹
۲۳ .طبرسی. مجمع البیان فی تفسیر القرآن.ج۲.ص۴۶۰
۲۴.مائده/۶۰
۲۵.المیزان ج۱۶.ص۲۹۸.طبرسی مجمع البیان.ج۸.ص۵۳۳
۲۶.طبری. جامع البیان عن تاویل القرآن.ج۴.ص۱۸۸ و جعفرسبحانی. منشور جاوید.ج۶.ص۳۰
۲۷.هیکل . محمد حسین.حیات محمدص.ص۲۹۷
۲۸.المیزان ج۳ص۲۹۶ و جلال الدین سیوطی. تفسیر سیوطی. ج۲
۲۹.شیرازی.سیدمحمد. دنیا بازیچه ی یهود.ت سید هادی مدرسی.ص۱۶۷.
۳۰.نساء/۱۴۵
۳۱.بقره/۶
۳۲.منافقون/۷
۳۳.منافقون/۸
۳۴.ج. فرازمند.چهره ی منافقان در قرآن.قم.نسل جوان,۱۳۸۷
۳۵.آل عمران/۱۵۶
۳۶.المیزان.ج۴.ص۸۴
۳۷.آل عمران/۱۶۸
۳۸.توبه/۴۹
۳۹.المیزان.ج۴.ص۱۰۰