|
***salmani***
(
![]()
آلبوم:
عاشقانه ها
![]()
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ:
بازدید کل:
181 بازدید امروز: 136
توضیحات:
باور نکردی عشقمو ،راضی شدی ببینی شکستمو
رنجوندی تو قلب خستمو ،با این که دیدی پر و بال بستمو تو که میگفتی میمونی تا همیشه کنارم حالا نیستی که ببینی جز تنهایی کس ندارم گفتی که عاشقمی همیشه ،کسی برای تو من نمیشه حالا میفهمم که شبیهم به تموم دنیا هنوزم باورم نمیشه چطوری شد ،که کندی دلتو از من به زودی یادم نمیره دستات ،تو دستم، قدم میزدیم اره تو بودی اون همه عشقوعلاقه کجا رفته که داشتی نکنه پای یکی دیگه دلتو بازم جا گذاشتی حرفات از یادم نمیره که میگفتی هر کسی نمیتونه بیاد بشینه تو قلبت به این راحتی ولی تو نیستی که میزدی انگار اون حرفارو من همش تکرار میکنم تووجودم دردامو شبا که میخوام بخوابم فکرت نمیزاره بخوابم اخه چرا شکستی رفتی و دادی عذابم
درج شده در تاریخ ۹۲/۰۴/۲۶ ساعت 02:26
برچسب ها:
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (0)
|
به علت هزینه های بالا ممکن است سایت از دسترس خارج شود.
لطفا ما را در اینستاگرام دنبال کنید.
پنجه در هر چه که من واهمه دارم بزنیـــــد
دست هایم چقدر بود و به دریا نرسیــــــد
خبر مرگ مرا طعنه به یارم بزنیـــــــد
ای آنها که به بی برگی من می خندیــــــد
مرد باشید و... بیایید و کنارم بزنیــــــد...
گفت: شکستِ عشق...گفتم: بزرگ ترین درد؟گفت: از چشمِ معشوق افتادن...گفتم: بزرگ ترین غصه؟
گفت: یک روز چشم های معشوق رو ندیدن...گفتم: بزرگ ترین ماتم؟گفت: در عزای معشوق نشستن...
گفتم: قشنگ ترین عشق؟گفت: شیرین و فرهاد...گفتم: زیباترین لحظه؟گفت: در کنارِ معشوق بودن...
گفتم: بزرگ ترین رویا؟گفت: به معشوق رسیدن...پرسیدم: بزرگ ترین آرزوت؟اشک توی چشماش حلقه زد و با نگاهی سرد گفت:مرگ....
جمله های واضح دل را سوالی کرد و رفت
چون رمیدن های آهو ناز کردن های او
دشت چشمان مرا حالی به حالی کرد و رفت
کهنه ای بودم برای دست های این و آن
هرکسی مارا به نوعی دستمالی کرد و رفت