بسیاری ازمستشرقانی که مسأله توسعه نیافتگی در کشورهای اسلامی را مطرح کرده اند یکی از موانع فرهنگی توسعه را روحیه زهد و دنیاگریزی بین مسلمان ها دانسته اند. البته با بحثی که درباره نگرش اسلام نسبت به دنیا ذکر شد، مسأله زهد و جایگاه آن در اسلام نیز تا حدی روشن می شود.
«زهد» به معنای ترک علقه و وابستگی قلبی به پدیده های دنیوی است و امری روحی می باشد. زهد به معنای رضایت به فقر و تنگ دستی و دست کشیدن از کار و کوشش نیست.زاهداسلامی کسی نیست که از دنیا دست بکشد و گوشه گیری اختیار کند، بلکه زاهد در متن زندگی و حیات اجتماعی است و زهد راازهمین راه به دست می آورد.
امیرالمؤمنین(علیه السلام)در تعریف «زهد» می فرماید:
«الزّهدُ کُلّه بینَ کلمتینَ مِن القرآن: قال اللّه سبحانه: "لِکیلا تأسَوا عَلی ما فاتَکم و لا تَفرحُوا بِما آتاکم". و مَن لم ییأسَ علیَ الماضی و لم یَفرح بالآتی فقد اَخذ الزّهدَ بطرفَیهِ.»
پس حقیقت زهد آن است که انسان به گونه ای خود را تمرین دهد تا عُلقه قلبی نسبت به اموال و دارایی هایش نداشته باشد. در نتیجه، نه برای از دست رفته ها محزون است و نه به دارایی هایش شادمان. زهد با در اختیار داشتن مظاهر دنیا نیز قابل جمع است:حضرت سلیمان(علیه السلام)بادر اختیار داشتن چنان سلطنتیو پیامبر گران قدر(صلی الله علیه وآله)با وجود تشکیل حکومت اسلامی، بی اعتناترین مردم به ما سوی الله بودند.
برخی خواسته اند زهد را به زهد روحی و اخلاقی منحصر کنند و به عمل زاهدانه چندان رغبتی نشان نداده اند. اما این خلاف سیره و شیوه معصومان(علیهم السلام)است; زیرا آنان در زندگی عملی خودشان، قناعت پیشه می ساختند و از تنعّم و تجمل پرهیز می کردند.داشتن روحیه زاهدانه هیچ منافاتی با کسب و کار و تولید اقتصادی ندارد، بلکه چنین روحیاتی می تواند مانع اسراف و تبذیر و باعث تعدیل در مصرف می گردد.