زاهدی در حال نماز بود که مجنون از میان او و سجاده اش گذشت ، در این حال زاهد نمازش را قطع کرد و گفت:
های مگر کوری؟
مجنون گفت:
من که عاشق لیلی ام تو را ندیدم ، تو که عاشق خدایی چطور مرا دیدی؟
... تاریخ درج: ۹۰/۰۷/۱۹ - ۱۰:۱۳( 6 نظر , 279
بازدید )
خوشا آن کس که اصلا زن ندارد بلای خانگی بر تن ندارد
هزاران زن فدای موی یک مرد فدای گوشه ابروی یک مرد
نمیدانم خدا بر جنس ماده &nbs... تاریخ درج: ۹۰/۰۶/۰۱ - ۱۰:۴۲( 7 نظر , 303
بازدید )