از آجیل سفره عید چند پسته لال مانده است / آنها که لب گشودند خورده شدند / آنها که لال مانده اند ، می شکنند / دندانساز راست میگفت / پسته لال؛ سکوت دندان شکن است! / من تعجب میکنم چطور روز روشن دو هیدروژن با یک اکسیژن ترکیب می شوند / آب از آب تکان نمی خورد!! / بهزیستی نوشته بود ؛ شیر مادر، مهر مادر ، جانشین ندارد / شیر مادر نخورده، مهر مادر پرداخت شد / پدر یک گاو خرید و من بزرگ شدم / اما هیچکس حقیقت مرا نشناخت / جز معلم عزیز ریاضی ام، که همیشه میگفت، گوساله، بتمرگ!! / با اجازه محیط زیست، دریا دریا دکل میکاریم، ماهی ها به جهنم ، کندوها پر از قیر شده اند ، زنبورهای کارگر به عسلویه رفته اند، تا پشت بام ملکه را آسفالت کنند / چه سعادتی، داریوش به پارس می نازید، ما به پارس جنوبی / رخش گاری کشی میکند ، رستم کنار پیاده رو سیگار می فروشد ، سهراب ته جوب به خود پیچیده ، مردان خیابانی برای تهمینه بوق می زنند، ابوالقاسم برای شبکه سه، فیلم جنگی می سازد / وای ... موریانه ها به آخر شاهنامه رسیده اند .../ صفر را بسته اند ، تا ما به بیرون زنگ نزنیم / ..... اما از شما چه پنهان ، ما از درون زنــــــگ زده ایم