بر سر عشق تو من سوختم و دود شدم
بعد از ان بر همگان ساز شدم سود شدم
خبری از تو گرفتم زرفیقی مشفق
خسته بودم زخبر سالم بهبود شدم
چون زوصل تو امیدی به دلم راه بیافت
دل به رقص امدو از مسئله خشنود شدم
اتش عشق تو در هجر مرا ویران کرد
بر همه عالمیان سوختم و عود شدم
غمزه ی تیر تو هرگز نرود از یادم
بزدی تیر مرا کشتی و نابود شدم
سنجق عشق تو جان شهره ی افاق شده
عشق را من زتو اموختم و جود شدم
قامت سرو تو رشک چمن و انجمن است
زهمان قامت تو واله و بی خود شدم
همچو خورشید نشستی به سرو کوه تنم
گرمی عشق تو موجب شده تا رود شدم
در کلاس هنرت (ساقیه)حیران دائم
بود مجنون ولی حیف که مردود شدم