جوان هر گز مکن از خار بیزار
کند آن خار چون جان تو بیدار
جوان نالان مشو از درد و رنجی
تو در عقل و خرد شیرو پلنگی
جوان با عقل رو بر سوی بالا
تورا مجنون کند تا قلب لیلا
جوان سستی مکن هنگام سختی
که از سختی رسد بر خویش تختی
توانا شو به هر کاری که سختست
بده قوت برای عقل و هم دست
چرا باید شوی تو دست زانو
نباید تو شوی در کار ترسو
جوان آزاد شو در فکرت خود
جوان تو بهره بر از قدرت خود