فراموش کردم
رتبه کلی: 32


درباره من

کـــو رفِِِیـــق مشتـــی اونـایی رو کـه بایـد بشناســم شناختـــــم

دیگـــــه حرفـــــــــــی نمیـــزنم ... حـــرف حــــرف میـــاره
کجا خوابمان برد که بیداریمان کابوس است...
اره عزیز تا کیلومتـــــرها دورو بـــرم
"جــایی بــرای نامــردان نیســت "
***************************
من فقط دارم سعی میکنم همرنگ جماعت شوم

اما می شود کمی کمکم کنید!آی جماعت

شماها دقیقا چه رنگی هستید؟...


شهر من اینجا نیست !اینجاآدم که نه!

آدمک هایش , همه ناجور رنگ بی رنگی اند!

و جالب تر !اینجا هر کسی هفتاد رنگ بازی میکند

تا میزبان سیاهی دیگری باشد!.شهر من اینجا نیست!

اینجاهمه قار قار چهلمین کلاغ رادوست می دارند!

و آبرو چون پنیری دزدیده خواهد شد!

.شهر من اینجا نیست!اینجاسبدهاشان پر است

ازتخم های تهمتی که غالبا دو زرده اند!

.من به دنبال دیارم هستم,شهر من اینجا نیست

شهر من گم شده است!...

آدمــیزاد در حرف زدن هایش بی ملاحظه است !

وقتی میخواهد با منطق حرف بزند ؛ احساساتی میشود

وقتی از احساسش میگوید ؛ آرزوهایش لو میرود

وقتی از آرزوهایش یاد میکند ؛ حسرتش رو میشود

وقتی حسرتهایش را روشن میکند ؛ منطق میتراشد

و اینگونه گند میزند به همه ی روابطش ...

اطلاعیـــــــه

درج شده در تاریخ ۹۳/۰۲/۱۶ ساعت 11:43 بازدید کل: 153 بازدید امروز: 153
 

 

سیلام به همه 

بچه های قدیمی و جدید سایت 

این یه اطلاعیه یا بهتره بگم دعوت نامه اس واسه همه 

بخصوص افرادی که تو انجمن بولوت فعالیت دارن 

به مناسبت بزرگداشت حضرت علی (ع) و روز مرد

روز سه شنبه 1393/02/23 یه  جشنو پایکوبی تو همین صفحه داریم 

از تمام اعضای بولوت و سایر افراد دعوت میشه حتما بیان

بولوت

 

فکر میکنم خیلی از دوستایی که همیشه دور هم بودیم میگفتیم و

میخندیدیم دیگه نیستن تو این چند روزی که برگشتم سایت اینو

فهمیدم خیلیاتون شاید ندونین ولی اوناییکه میدونن یادشونه

چه روزای خوبو خوشیو در کنار هم با دوستای خوبمون داشتیم ،

یه روز یکی شام میداد بچه هارو دعوت میکرد یه روز تولد بود

همه میرفتیم کادوهای مجازیمونو میدادیم... 

بخاطر اخلاق خوب مدیر انجمن (علی رضا رستمی کیا) و زحمتاشون 

و اینکه همیشه میانجی بودن که درگیری بوجود نیادانقدراعضای

انجمن بهم نزدیک بودن که از مشکلاتشون به هم میگفتن ...

نه سواستفاده ای بود نه تمسخری... روزای خوبی بود ،

یه روز دعوت بودیم به صرف شیرینی و چای یا قلیون و...

خلاصه وقتامون میگذشت و وقتی از پای سیستم بلند میشدیم

احساس ارامش میکردیم ... خوب یادمه یه وقتایی انقدر محو

دنیای مجازی میشدم که نمیفهمیدم ساعت از نیمه شب گذشته .

یاد اون ایام بخیر یاد دوستای خوبی که بودن و الان نیستن 

یا حذف اکانت کردن یا دیگه فعالیت نمیکنن...

دوستای خوبمون مثل

دریا(دنیز دریا) دریای ابی ارام(ذکری)،نیلوفر ابی ،رز زیبا، مهسا موشه 

هادی، ایرضا(رضا وحیدی)و لیلی ،فردین،سجاد غمسوارغروب دریا...

میر سهیل خواجه دهی و پورشات، ناصـرطاهرزاده

مهسا همسرم،مینا گونئیلی،ام تی مهاجر،شیردل،رضا رضا زاده و

خیلیای دیگه که الان حضور ذهن ندارم همه رو نام ببرم...

(هرکی یادشه بهم بگه اضافه کنم...)

خیلیا هنوز اکانتاشون هست ولی خودشون نیستن ...

روز سه شنبه میخوایم که همه رو جمع کنیم دور هم تا به یاد

خوش اون روزا باهم خوش باشیمو دور هم باشیم ...

اگه کسی دوستای قدیمی رو میبینه یا باهاشون تماس داره

بهشون اطلاع بدهکه حتما بیان تا خاطراتمون زنده شه...

اینم بگما من حوصله ندارم تنهایی تدارک ببینم واسه مهمونا

همه بسیج شین دوشنبه بیاین کمک 

ککک

 

 

این مطلب توسط محمد.حسینی بررسی شده است. تاریخ تایید: ۹۳/۰۲/۱۷ - ۱۱:۱۷
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
2
3
4
1 2 3 4


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)