فراموش کردم
رتبه کلی: 4340


درباره من
دل من حوصله کن، داد زدن ممنوع است
کم بکن این گله، فریـاد زدن ممنوع است
بیـن این قـوم که هـر کـار ثوابی‌ست کباب
دل دلسوختـه را باد زدن ممنـوع است
تیشه بر ریشه فرهـاد زدن شیـرین اسـت
حـرفی از پیشه فرهـاد زدن ممنـوع است
بیـن ایـن قـــوم که از باکـرگی تـرشیـدند
حرفی از حجــله و دامـاد زدن ممنوع اسـت
شادی از منظــر این قوم گناهی‌ست بزرگ
بـزن آهنگ، ولی شـــاد زدن ممنوع است
**منو یادت بمونه** (saharsahar )    

روانشناسي چيزي به نام "حسادت"

درج شده در تاریخ ۹۱/۰۷/۱۹ ساعت 12:15 بازدید کل: 434 بازدید امروز: 183
 

 



همه چیز ازخواستن شروع می شود

خواستن، غریزی ترین واکنش بشر نسبت به نداشته هایشاست

همین که خیره میشوی به چیزی که تنها دلت تصاحبش رامیخواهد،

اینجاست که خواستن، قدرتش را به رخ می کشد...

مشکل انسانها در خواستن ِ نداشته هایشان نیست

مشکلشان در کنار آمدن با این نداشته هاست...

اینجاست که احساس خوشبختی مقطعی می شود

به محض اینکه شما چیزی رادیدید که داشتنش را میخواهید

خوشبحتی تبدیل به احساسی می شود که تا آن رابدست نیاورید از آن محرومید



و اینجاست که حسادت رخمیدهد

حسادت مفهومی لحظه ایست که در یک لحظه در ناخود آگاه شما جوششمیکند

و شما را ملزم به تصاحب میکند

حسادت یعنی تشخیص چیزی که دیگراندارند و شما ندارید

اما میخواهید داشته باشید

در حسادت، مشکل شمانداشته های دیگران نیست،

بلکه داشته هایی است که آنها دارند و شماندارید

به عنوان مثال شما هیچوقت برای داشتن یک سیاره حسادتنمیکنید،

زیرا دیگران هم سیاره ندارند

خیلی مهم است که بدانید میزانحسادت به میزان ارزشی است، که شما برای دیگران قائلید

تا مادامی که در درونشما به همان اندازه که حواستان به دیگران هست

به خودتان نیست، حسادت رخ میدهد

زیرا حواس ِ چندگانه ی بشر ذاتا عاشق جستجواست.



و نسل ما را از کودکی طوری بارآورده اند

که بیشتر در دیگران جستجو کنیم تا خودمان

اینگونه است کهبه چشم خود با بهترین هایمان نمی آییم

اما مراقبیم دیگران با چه چیزهایی بهچشممان می آیند

تا مادامی که دنیایمان درگیر بدست آوردن ِ داشته های دیگراناست

هیچگاه احساس خوشبختی در ما متولد نمی شود

زیرا همیشه در هر سطحیکه باشیم یا هر چقدر از دیگران به دست آورده باشیم

باز هم چیزی هست کهنداشته باشیم

و دوباره درگیر تصاحب میشویم و تا بدست نیاوریمش آرام نیستیم...

و این چرخه ی باطل ادامه دارد

سخت است باور اینکه یک انسانمیتواند خودش را با نداشته هایش بپذیرد

انسان تا وقتی خود را کشف نکرده، ازخود لذت نمی برد و

تا مادامی که از خود لذت نبرد نمی تواند به خودش قناعتکند

تا وقتی هم که نتواند به خودش قناعت کند، جواب سوال هایش را در دیگرانمیجوید

آنهم چه دیگرانی ؟ که همه شبیه خودش گم کرده ای دارند...



که هیچ گاه پیدا نمیشود

نیت ها، نقش بزرگی در احساس رضایت دارند

شما درس نمی خوانید کهبه دانشگاه بروید تا از دانشگاه رفتن ِ خودتان لذت ببرید

شما درس میخوانیدکه دانشگاه بروید تا از دیگران عقب نمانید

شما زیباترین لباستان را درمهمانی به خاطر این تن نمیکنید که خودتان از خودتان لذت ببرید

شما زیباترینلباستان را میپوشید که دیگران از آن لذت ببرند

و این لذت را با تعریف هایشانبه شما انتقال دهند

شما 3 سال سخت کار نمی کنید تا ماشینی رابخرید

که در رویایتان همیشه پشتش نشسته اید

شما کار میکنید تا ماشینیرا بگیرید که دیگران به شما القا کرده اند فوق العادهاست



....

شما آنقدر در دیگران حلشده اید که تمام نیت هایتان وابسته به تفکر، نگرش،
زندگی و ارزش هایآنهاست

ارزش هایی که چون همیشه به واسطه ی حضور دیگری ارزش میگیرد

پسرقابت ایجاد می کند

رقابت بین تمام افرادی که "خود" را جا گذاشتهاند

و با هم بر سر اول بودن رقابت میکنند

طبیعی است که شما حتی اگراول هم باشید خیلی احساس خوشبختیتان دوام نمی آورد

زیرا همیشه در هر چیزی،بالای داشته های شما وجود دارد

.
.
.
.


باید باور کرد احساسزیبایی در زندگی به درون شماست.

به صرف اینکه وارد دنیای بیرونتان میشوید

اگر "خود" را همراه نداشته باشید به "جلب توجه" پناه میبرید.

وهر چقدر هنرمندانه توجه ها را جلب کنید

در لحظات تنهایی چیزی برای لذت بردنندارید

زیرا توجه نیز مفهومیست که با حضور دیگران تعریف میشود.



و دیگران هم برای مدت زیادی شما رااول نگه نمیدارند...

زیرا طاقت دوم بودن را ندارند

و اینگونه است کهدیگران میتوانند برای احساس ِ خوشبختی شما تصمیم بگیرند

زیرا این احساس راروی اطرافیانتان سرمایه گذاری کرده اید...

یـــــــاد بگیرید که شما در یکچیز اول هستید.

حتی اگر نخواهید هیچ کسی نمی تواند جز شما در آن اولباشد

آن هم خود بودن است.

شما اگر خودتان باشید جذابید

زیراجذابیت مختص هر چیز کمیاب است.

و از هر انسان، تنها یکی به وجودآمده

مشکل از جایی شروع می شود که شما آنقدر خود را فراموش کردهاید

که دیگر نمی توانید خصوصیات واقعی خودتان را زندگی کنید

برایهمین است که به همین شیوه ادامه میدهید.



هیچ کسی نمی تواند شما را به خودبیاورد

چون خیلی ها شبیه شما خودشان را چال کرده اند و طبق هنجار های اجتماعبار آمده اند

باور کنید همین الان این نوشته را با لذت می خوانید

امابعد از ظهر وقتی میخواهید به خیابان بروید طوری لباس می پوشید، طوری حرف میزنید،طوری رفتار میکنید که دیگران بپسندند

آنقدر خودتان نبوده اید که به طورناخود آگاه از پس خود نبودن بر می آیید...

بیایید باور کنید کافیست یک بارباب میل دلتان بچرخید

تا شب وقت خوابیدن پر از احساس خوب باشید

بهدرک که دیگران میگویند "این جو گیر رو نگاه کن"

وقتی دلتان میخواهد زیرباران برقصید خوب برقصید...

وقتی دلتان میخواهد رانندگی پشت یکفولکس واگنرا تجربه کنید،

این کار را انجام دهید

وقتی دوست دارید دستمال گردنبگذارید خوب بگذارید...

مهم احساس شماست.



اگر دیگران هم عکس العملی نشاندادند به پای این بگذارید

که شهامت انجام خواسته های درونی خود راندارند

و میخواهند از کسی که این کار را میکند ایرادبگیرند

این را بدانید که:

خوشبختی احساسی درونیست که با بدست آوردن نداشته ها حاصل نمیشود

خوشبختی مستقل تر از این حرفاست که وابسته به بود و نبود ِ چیزیشود

و هنگامی حاصل می شود که شما از خویش احساس رضایت داشتهباشید

اگر روزی توانستید از خودتان با تمام گند هایی که میزنید راضیباشید

خوشبختی در شما استمرار پیدا میکند ... و هر لحظه برای شمازیباست

حتی دردهایتان را دوست دارید

زیرا دردهایتان بیشتر از هر چیزیبه درونتان تعلق دارند...

دردهایتان را به آغوش می کشید که بوی اصالتمیدهند



و زیباتر از این نخواهدبود

که خوشبختی را با واقعیت ها تجربه کنید نه با رویاهاینافرج

 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۰۷/۱۹ - ۱۲:۱۵
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:



لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)