فراموش کردم
رتبه کلی: 4768


درباره من
*بِسمِ اللّهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ*
وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزلِقُونَکَ بِأَبصَارِهِم لَمَّا سَمِعُوا الذِّکرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجنُونٌ وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکرٌ لِّلعَالَمِینَ

**************************************************

سیب زمینی ناقلا ... سیب زمینی ناقلا ...

درج شده در تاریخ ۹۴/۰۱/۱۹ ساعت 11:56 بازدید کل: 172 بازدید امروز: 171
 

از مدرسه که برگشتم با خودم گفتم برم خونه ی مادربزرگ ، دلم براش تنگ شده بود ...

موقعی که رسیدم تو حیاط ، دیدم مادربزرگ دیدم داره میخنده ...

با تعجب پرسیدم : چی شده مادربزرگ ؟!

گفت : چه دوره زمونه ی عجیبی شده ؛ سیب زمینی ناقلا به بازار اومده ...

گفتم چی ؟

گفت : امروز تو بازار فروشنده هی داد میزد : سیب زمینی ناقلا ... سیب زمینی ناقلا ...

=========

هروقت یاد این خاطره میوفتم خنده ام میگیره ...

نثار روان مهربانت حمد و سوره و صلواتی تقدیم میکنم ...

خدایا همه ی رفتگان را بیامرز ، همینطور ما را ...

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۴/۰۱/۱۹ - ۱۱:۵۶
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)