یه سری با همه ی فامیل غذا رو بردیم تو بوستان بخوریم بعد من و داییم داشتیم فوتبال بازی میکردیم ک توب افتاد تو چمنا منم رفتم ک بیارمش.....حالا حساب کنید کلی خونواده ک بیشترشونم دختر بودنم اومده بودن.........بعد منم یه ژست خرکی گرفتم ک آره مام فوتبالمون خوبه....همونجور داشتم یواش یواش تو افق محو میشدم ک یه دفه:ددوووفففسسششش با مغز اومدم زمین.....حتمآ میگی چرا خوب؟این باغبون کثافط چمنارو کوتاه نکرده بود بعد یه چاله هم زیر چمنا مخفی شده بود.....هیچی دیگه تا زانو رفتم تو گل(یعنی لامصب اینهو باطلاق بود)بعد با کلی زحمت در اوردمش...حالا کفشم جا مونده بود تو اعماق گل ها(نکته:اون خانواده هایی ک گفتم تو تمام این مدت داشتن از خنده زمین و گاز میگرفتن)آقا هیچی آستینو زدم بالا یا علی دستمو تا آرنج کردم تو گل....بعد از کلی تلاش موفق شدم کفشمو در بیارم....هیچی حالا من مونده بودم و با یه بدن قهو ه ای و روحیه ی از دست رفته |