فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 12018


درباره من
محمتیان (sajjat )    

دیدار یار ( شاعر : خودم)

درج شده در تاریخ ۹۲/۱۲/۱۴ ساعت 10:16 بازدید کل: 116 بازدید امروز: 116
 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

« نماز آخرم »

می خوانمت . . .

بسم رب النور . . .

نامت سرچشمه دلهای پاک و روشن

اواز نامت ، آرامش خلوت دل

سپاسم از آن تو . . .

ثنا گویان عاشق نام و آوای تو

اهل دلم ، دلدار ندارم

در خلوتگه دوست یار ندارم

خوانم تو را بر لب ، چون تاب ندارم

اهدنا الصراطت . . . روزگارم را بد ساخت

من از درگه تو بیدار شدم

حقیرم و زلیل ، پس چه باشم

دورم ز تو . . .

شمعی نمی یابم ، گناهانم ، خطاهایم ، مرا کور ساخت

دلباخته گشتم مرا دلداری نبود

دور از اهل عشق بودن

مرا کور گشتن . . .

درد ، رنج ، دوری ، خواری ، سکوتم . . .

هیچکدام پایانی ندارند

چون با توِ دلدار نبودن ، ویران گشتم

برپا می دارمت ای عشق بی انتها

در کویِ چون با تو بودن ، شمع دلم سوخت

دست بر زانو گذارم که دگر تاب و تب غم یار ندارم

ای رب العظیم . . .

آواره گشتم بر کوی تو . . .

دیوانه در راه تو . . .

جانی نمانده ، سوزم خموشی ندارم

سر بر مُهر نهم ، دست بر زمین

ای اهل زمین . . . !

من که دگر طاق خم ابروی یار ندارم

بر روی زمینم چه کنم ! ؟

دیوانه یار شدنم بهر چه بود ؟ !

او که بنده ای بهتر از من زار دارد

حال که درمانده ام ، با خود چه کنم ؟ !

سر بردارم از سجده ، ای مسجد من . .

پس از آن مرا حال دگریست ، آن بار چه کنم ؟ !

سلام را در تشهد خوانم و . . .

وای . . .

دگر مرا بس نیست عشق . . .

عشقی که پس از آنِ تو نیست ، آخرین بار چه کنم ! ؟

 

 

 

این مطلب توسط ستارمختاری بررسی شده است.
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)