فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 8078


درباره من
خستَم از لبخند اجباری خسته ام از حرفای تکراری خسته از خواب فراموشی، زندگی با وهم بیداری این همه عشقای کوتاه و این تحمل های طولانی سرگذشت بی سرانجام گمشدن تو فصل طوفانی حقیقت پیش رومون بود ولی باور نمیکردیم همینه روز روشن هم پی خورشید می گردیم نشستیم روبروی هم تو چشمامون نگاهی نیست نه با دیدن نه با گفتن به قلب لحظه راهی نیست من و تو گم شدیم انگار تو این دنیای وارونه که دریاشم پر از حسرت همیشه فکر بارونه سراغ عشقو می گیریم تو اشک گریه ی آخر تو دریای ترک خرده میونِ موج خاکستر
سلیمه برزگر (salim )    

تو.....

درج شده در تاریخ ۸۹/۰۷/۰۵ ساعت 09:05 بازدید کل: 280 بازدید امروز: 42
 
تو نور چشم های تاسحر بیدار من هستی

توشمع روشنی افزای شام تار من هستی

به هرجا می رود فکرم تو در پندار می آیی

به هرسو می رود شعرم تودر اشعار من هستی

توکه از برق چشمانت شعاع عشق می بارد

چرا با تیر مژگانت پی کشتار من هستی؟

تو را از دور می بینم که ام نزدیک می آیی؟

نشد کم دوریت از من مگر پرگار من هستی؟

به چنگم گر نمی آیی به تارت پای می بندم

به هر دوری اگر باشی نصیبت تار من هستی

شدم ((سیمرغ)) تا روزی به هر سویی که بگریزی

ببینی عاقبت این را که در آغوش من هستی .....

 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۸۹/۰۷/۰۵ - ۰۹:۰۵
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:



لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)