تصور کنین دخترا برن جبهه جنگکتی؛اون دشمن رو تیر بارون کننه حیفه خوشکله دلم نمیاد بکشمش؛ نمیخوامسارا؛اون پسره رو بمبارون کننه شبیه بی افمه نمیتونم بکشمشمهسا تفنگ ها رو پر کنباشه؛یه لحظه وایسا موهامو ببندمنیلو خشاب ها رو بیارأه یه سوسک داره رو خشابا را میرهشبنم؛اون بسره رو بکشوای نه نمیتونم خون ببین...