فراموش کردم
رتبه کلی: 4374


درباره من
هر آنکس که قدم زد در آستان حسین(ع)/ عزیز هر دو جهان شد قسم به جان حسین(ع)...................................................................................................................................به یاد مرتضی پاشایی............................................................................................................................................................................گر همسفر عشق شدید مرد سفر باشید ..................................................................................................................................کســــــــــــــی را دارم....
که انقدر برایم کســــــــــــی هست که
نگاهم دنبال کســــــــــــــی نیست
و
هزاران بار فریاد زده ام و میزنم که دیگـــــــــــــر
کســـــــــــی به چشمانم نمی آید "هرگز"
و هیــــــــــــچ نگاهـــــــــی،
دلم را نمی لرزاند "هرگــــــــــــــــــــز"
تنها یک نفر هست که همانند
گنجینه ای گرانبهـــــــــــــــا در دلم جای گرفته !
انســـــــــــــان که سهل است،
وجودش را به دنیـــــــــــــــــــا هم نمی دهم!


.................................................................................

................................................................


دلم هوای باران دارد
بارانی بی بهانه
کاش یک بار باران بی بهانه می بارید
کاش میبارید تا گونه های خیسم زیر بارش قطره هایش پنهان شود..
تا خیس اشک هایش شوم
تا خیس نگاهش
تا حس کنم تنهاییش را
حس کنم سکوت پر از فریادش را
دلم بارانی بی بهانه می خواهد

ببار.تا من بدون چتر به زیرت قدم بزنم تا خیس خیس شوم

ببار تندترو تندتر ببار
..........



$
$$
$$$
$$$$
$$$$$
$$$$$$$$$$$$$$$
$$$$$$$$$$$$$$
$$$$$$$$$$$$$
$$$$$$$$$$$$
$$$$$$$$$$$
$$$$$$$$$$
$$$$$$$$$$$
$$$$$$$$$$$$
$$$$$$$$$$$$$
$$$$$$$$$$$$$$
$$$$$$$$$$$$$$$
$$$$$
$$$$
$$$
$$
$
   
عنوان: ( پست مخصوص....)پا گذاشتن روی این خون ها آسان نیست. (توضیحات)
( پست مخصوص....)پا گذاشتن روی این خون ها آسان نیست. (توضیحات)
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ: بازدید کل: 96 بازدید امروز: 96

این تصویر توسط اسماعیل مختاری بررسی شده است.
توضیحات:
روزگاری جنگی در گرفت

نمی دانم تو آن روز کجا بودی؟

سر کلاس؟

سر کار؟

سر زمین کشاورزی؟

جبهه؟

یه ویلای امن دور از شهر؟

نمی دانم

اما می دانم خودم کجا بودم ، در گهواره!

روزگاری جنگی در گرفت .

من و تو شاید آن روز به قدری کوچک بودیم که حتی نمی دانستیم جنگ یعنی چه!

و اگر هم کشته می شدیم حتی نمی دانستیم به چه جرمی!

روزگاری جنگی در گرفت و عده ای بهای آزادی من و تو را پرداختند

و امروز تو ای دوست من:

مواظب قدمهایت باش!

پا گذاشتن روی این خون ها آسان نیست.
 
درج شده در تاریخ ۹۴/۰۴/۱۲ ساعت 21:47
برچسب ها:
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
تبلیغات

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
کاربران آنلاین (0)