به نام انکه عشق را افرید اما فراموش کردنش را فراموش کرد
خداوندا دوست بدار انکه را که دوستش دارمو نمیداند.........
خداوندا سلامت بدار انکه به سلامتیش مینوشم..............
خداوندا به او بفهمان که به یادش بودن هم دردناک است ....
خداوندا به اوبگو میگذرد اما فقط با یاد او ...........
سکوتی کن فراتر زسکوت شب که سکوت خواهد گفت حرفای نگفته ات را
بشکن اما اهسته برو ....
تا صدای شکست دلم به اسمانها نرسدو اسمان هم گریه کند....
بشکن اما پیوسته نگو...........
یاد تو مرا خواهد کشت پس مرامت کجاست ؟؟؟؟؟؟
بشکن اما نگاه نکن برو .........
تا ریزه های دلم نگاهت را گریان نکند.....
بشکن اما نگو ......
که تنها بهانه ی زندگیت من بودم ...
بشکن ......
اما بی بهانه بشکن این دلم را ...
تا درد شکستنش کمر شکن نشود...
بشکن دلم را
اما با دستان خودت بشکن ...
که با شکستن با دستان تو ارام میشود...
بشکن نازنینم اهسته و پیوسته بشکن...
که تا زنده ام از شکستن تو بگویم.....
و.............
این است ان داستانی که تو خواستی...