فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 12299


درباره من
سانا ناناز (sana-nanaz )    

تو مردی و من زن

درج شده در تاریخ ۹۱/۰۷/۱۶ ساعت 09:23 بازدید کل: 221 بازدید امروز: 98
 

 

 

تو مردی و من زن
-------------------
پياده از کنارت گذشتم، گفتي:" چندي خوشگله؟"
سواره از کنارت گذشتم، گفتي:" برو پشت ماشين لباسشويي بنشين!"
در صف نان، نوبتم را گرفتي چون صدايت بلندتر بود
در صف فروشگاه نوبتم را گرفتي چون قدت بلندتر بود
زيرباران منتظر تاکسي بودم، مرا هل دادي و خودت سوار شدي
در تاکسي خودت را به خواب زدي تا سر هر پيچ وزنت را بيندازي روي من
در اتوبوس خودت را به خواب زدي تا مجبور نشوي جايت را به من تعارف کني
در سينما نيکي کريمي موقع زايمان فرياد کشيد و تو بلند گفتي:"زهرمار!"
در خيابان دعوايت شد و تمام ناسزاهايت، فحش خواهر و مادر بود
در پارک، به خاطر بودن تو نتوانستم پاهايم را دراز کنم
نتوانستم به استاديوم بيايم، چون تو شعارهاي آب نکشيده مي دادي
من بايد پوشيده باشم تا تو دينت را حفظ کني
مرا ارشاد مي کنند تا تو ارشاد شوي!
تو ازدواج نكردي و به من گفتي زن گرفتن حماقت است
من ازدواج نكردم و به من گفتي ترشيده
عاشق که شدي مرا به زنجير انحصارطلبي کشيدي
عاشق که شدم گفتي مادرت بايد مرا بپسندد
من بايد لباس هايت را بشويم و اتو بزنم تا به تو بگويند خوش تيپ
من بايد غذا بپزم و به بچه ها برسم تا به تو بگويند آقاي دکتر
وقتي گفتم پوشک بچه را عوض کن، گفتي بچه مال مادر است
وقتي خواستي طلاقم بدهي، گفتي بچه مال پدر است
تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۰۷/۱۶ - ۰۹:۲۳
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)