محکوم

گفته بودم بی تو سخت میگذرد بی انصاف !
حرفم را پس میگیرم
بی تو انگار اصلا نمیگذرد .

باران که می بارد دلم برایت تنگ می شود

راه می افتم بدون چتر

من بغض می کنم ، آسمان گریه

عشق یعنی شب نخفتن تاسحر

عشق یعنی سجده ها با چشم تر

عشق یعنی سربه دار آویختن

عشق یعنی اشک حسرت ریختن

عشق یعنی سوختن یاساختن

عشق یعنی زندگی را باختن

به هر دری که زدم سری شکسته شد
به هرجا که سر زدم دری بسته شد
نه دگر در زنم به سر نه دگر سر زنم به دری
که روح در به درم از سر و در زدن خسته شد

محبت به نامرد ، کردم بسی محبت نشاید به هر نا کسی

تهی دستی و بی کسی درد نیست که دردی چو دیدار نامرد نیست

ای نا رفیق.. به کدامین گناه ناکرده.. تازیانه می زنی بر اعتمادم
زیر پایم را زود خالی کردی . سلام پر مهرت را باور کنم.یا پاشیدن زهر نا مردیت را
خنجری از پشت در قلبم فرو رفت پشت سرم را نگاه کردم .. کسی جز تو نبود