من و همسرم آدمهای شوخی هستیم. دیگران اینطور میگویند. میگویند اصلاً جدی نیستیم. بچه نداریم. حتی آنقدر جدیت نداریم تا برویم ببینیم بعد از هفت سال، اشکال کار کجاست. دوستانی داریم که جای بچههایمان را پر کردهاند. حداقل هفتهای دو شب در خانهمان مهمان داریم. یکی، دوتا، سهتا …. دهتا. بیشتر هم جا بشوند، قدمشان سر چشم است. یکی من میگویم، یکی همسرم و یکی، یک نفر به نمایندگی از همهی آنها. خانه منفجر میشود از صدای خنده و بازی.