چرا وقتی که آدم تنها میشه .
غم و غصه اش قد یک دنیا میشه .
میره یک گوشه پنهون می شینه .
اونجا رو مثه یه زندون می بینه .
غم تنهایی اسیرت میکنه .
تا بخوای بجنبی پیرت میکنه .
وقتی که تنها میشم اشک تو چشام پر می زنه .
غم می آید یواش یواش خونه ی دل در میزنه .
یاد اون شبها می افتم زیر مهتاب بهار .
توی جنگل لب چشمه می نشستیم من و یار .
غم تنهایی اسیرت میکنه .
تا بخوای بجنبی پیرت می کنه .
می گن این دنیا دیگه مثه قدیما نمیشه .
دل این آدما زشته دیگه زیبا نمیشه .
اون بالا باد داره زاغه ابرارو چوب میزنه .
اشک این ابرا زیاده ولی دریا نمیشه .
غم تنهایی اسیرت میکنه .
تا بخوای بجنبی پیرت میکنه .
|