قلبم پشت دروازه های سینه ام
چه تند و اتشین میزند
به گمانم
عشق جوانه زده
که فکرش را می کرد
دختر پاییز زمستان سرد را پشت سر بگذارد و به بهار برسد
گرمای عشق پسر تابستان را بچشد
و در سرسبزی چشمانش غرق شود
چه بی قرار می کوبد قلبم در سینه...
سروده ی خودم تقدیم ...
تو کی بودی ای مسافر که منو در من شکستی
رفتی اما در دل من تو همیشه زنده هستی
تو کی بودی که به یادت باید اواره بمونم
چا به پای باد غربت برم و از تو بخونم...