فراموش کردم
رتبه کلی: 2621


درباره من
مرحوم آیت الله بهجت(ره) یکی عارفان بزرگ زمان بودند.

روزی به ایشان گفتند : کتابی در زمینه اخلاق معرفی کنید .

فرمودند:

لازم نیست یک کتاب باشد یک کلمه کافیست که بدانی : "خدا می بیند" .
یعقوب فرجی (sarallah )    

پس چرا نمیرسم ...

درج شده در تاریخ ۹۲/۱۲/۰۲ ساعت 13:26 بازدید کل: 185 بازدید امروز: 185
 

پشتش سنگین بود و جاده های دنیا بسیار طولانی

او خوب میدانست که مثل همیشه جز اندکی از بسیار را نخواهد رفت ...

آهسته آهسته میخزید ، دشوار و کُند. و دورها همیشه دور بود ، دور دور ...

لاک پشت تقدیرش را دوست نداشت ، و آن را چون اجباری به دوش میکشید .

پرنده ای سبکبال در آسمان پر زد و رفت.

لاک پشت رو به خدا کرد و گفت :

این عدل نیست ، کاش پشتم را این همه سنگین نمیکردی . من هیچگاه نمیرسم هیچگاه ...

و در لاک سنگین خود خزید با چشمانی اشکبار...

خداوند لاک پشت را از روی زمین بلند کرد و به آسمان برد .

و از آن بالا زمین را نشانش داد، کره ای کوچک بود . و گفت :

نگاه کن ابتدا و انتها ندارد هیچکس نمیرسد   اصلا" رسیدنی در کار نیست    مگر به بی نهایت میتوان رسید

 فقط رفتن است      حتی اگر اندکی باشد       و مهم چگونه رفتن است           هر بار که میروی رسیده ای

خدا لاک پشت را به زمین گذاشت

و دیگر نه بارش چنان سنگین بود و نه راهش چنان طولانی....

این مطلب توسط موسی اصلانی بررسی شده است.
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
2
1 2


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)