شيعه امامت را مقامي بس بلند و جايگاهي بس رفيع ميداند در نظر انديشمندان شيعه امامت مبني الهي و امام حافظ شريعت و پاسخگوي تمام نيازهاي ديني است بنابراين شخص امام بايد داراي شرايط و ويژگيهاي ممتازي باشد تا بتواند مسئوليت خطير امامت را به نيكوترين وجه انجام دهد.
بنابراين شيعه راه تعيين امام را منحصر در نص شرعي ميداند يعني امامت مقامي است انتصابي و نصب امام حق خداوند است همانگونه كه نبوت نيز مقامي است انتصابي و تعيين پيامبر حق و شأن خداوند است.
معرفي امام از سوي پيامبر(ص) رأي شخصي او نبوده بلكه به فرمان خداوند انجام ميگيرد پس ميتوان نصّ پيامبر را همان نصّ و معرفي خداوند داشت.[1]
ولي اهل سنت راه تعين امام را منحصر در نصّ شرعي نميدانند زيرا طبق ديدگاه آنها امامت انتصابي نيست و مسلمانان خود ميتوانند امام و جانشين پيامبر را انتخاب كنند مثلاً از طريق «بيعت اهل حلّ و عقد» و «غلبه قهرآميز (نظامي)، مقصود از بيعت اهل حلّ و عقد آن است كه گروهي از بزرگان و شخصيتهاي برجسته اجتماعي امامت شخصي را بپذيرند البته حد نصاب خاصي براي تعداد بيعت كنندگان وجود ندارد لذا اگر تنها يكي از اهل حلّ و عقد با شخصي بيعت كند براي ثبوت امامت او كافي است. هم چنين برخي از علماي اهل سنت معتقدند كه اگر شخصي با بكارگيري نيروي نظامي و توسل به زور بر مسند حكومت نشت امامت امت اسلامي براي او ثابت ميشود حتي اگر او شخصي فاسق، ظالم يا جاهل باشد.[2]
اما از ديدگاه شيعه امامت يك مقام دنيوي، همانند مقام پادشاهان و سران حكومتها نيست بلكه منصبي الهي است كه مسئوليت خطير راهبري امت اسلامي و حفظ شريعت را بر عهده دارد و شخصي شايسته اين منصب است كه ويژگيهاي متعددي مانند عصمت و علم خدادادي در او جمع و در همه خصائل و فضايل معنوي بر ديگران برتر باشد. بديهي است كه تشخيص قطعي فرد شايسته براي اين منصب جز از طريق خداوند و پيامبراو ميسر نميگردد چگونه ميتوان پذيرفت كه منصب جانشين پيامبر(ص) با همه عظمت و اهميت آن، با بيعت تنها يك نفر از سركردگان قوم (اهل حلّ و عقد) معين گردد و عقل سليم چگونه رضايت ميدهد كه انسان فاسق و فاجري كه با توسل به زور و ارعاب قتل و كشتار بر مسند حكومت تيكه زده است جانشين پيامبر(ص) و رهبر ديني و دنيوي است اسلام تلقي شود؟
دلايل لزوم نصب امام از جانب خداوند
1. برهان عصمت
يكي از شرايط لازم احراز مقام امامت، عصمت است، از طرف ديگر عصمت از اوصافي است كه تشخيص آن براي مردم ممكن نيست زيرا معصوم يعني كسي كه داراي ملكه اجتناب از گناه و دوري از خطاست و وجود اين ملكه در شخص امري دروني و پنهاني است كه تنها خداوند از آن آگاهي دارد بنابراين تنها راه ثبوت امامت وجود نصّ (معرفي پيامبر(ص) از جانب خدا) است.[3]
2. سيره پيامبر(ص)
رجوع به سيره پيامبر(ص) بيانگر اين نكته است كه آن بزرگوار نسبت به سرنوشت مسلمانان حساسيت فراوان نشان ميداد از بيان كوچكترين مطلبي كه مايه سعادت و رشد و تعالي آنان بود فروگذار نميكرد بديهي است كه مساله خلافت و امامت از مسائل مهم و سرنوشتساز ميباشد به همين دليل پيامبر اكرم(ص) هر گاه براي حضور در غزوات و مانند آن مدينه را ترك ميكرد جانشين براي خود تعيين مينمود چنانچه در غزوه، تبوك علي ـ عليهالسلام ـ را به عنوان جانشين خود انتخاب كرد.
با اين حال چگونه ممكن است پيامبرگرامي(ص) كسي را به عنوان خليفه پس از وفات خود تعيين نكرده باشد؟[4]
با اين مقدمات معلوم است كه آن حضرت امام و جانشين بعد از خود را مشخص كرده است و اين كار در بين سران و حكّام دنيا امري رايج و عقلايي است، امكان ندارد رسول خدا از چنين امر حياتي غفلت ورزيده باشد چنانكه خلفاي بعدي به هنگام مرگشان به فكر تعيين جانشين بعدي بودند، ابابكر عمر را نصب كرد و عمر به شوراي 6 نفره واگذار كرد چگونه پيامبر اقدام به چنين كاري ننموده است لذا سعيد معتقد است كه پيامبر چنين كاري را كرده و در موارد مختلف بويژه در غديرخم علي ـ عليهالسلام ـ را به عنوان جانشين خود تعيين فرمود[5]
3. امامت عهدي الهي
طبق آيه شريفه «لا ينال عهدي الظالمين»[6] عهد من هرگز به مردم ستمكار نخواهد رسيد، امامت عهد الهي و يكي از مناصب عاليه الهي است و اختيار آن صرفاً در دست خداست و هر كسي كه لايق اين مقام دانست به او عطا مينمايد همانند نبوت كه زمام امرش در دست خداست. «الّهُ اعلم حيث يجعل رسالة»[7] خدا بهتر ميداند كه در كجا رسالت خود را مقرر دارد (و اين مقام بلند را به كه ببخشد)[8]
4. برهان لطف
نصب امام از جانب خداوند مقتضاي لطف الهي است و ترك لطف قبيح است و خداوند از هر نوع فعل ناروايي پيراسته است.[9]
5. برهان رحمت
به نص قرآن كريم، خداوند اظهار رحمت به بندگان را به خود لازم كرده است چنانكه ميفرمايد: «كتب ربّكم علي نفسه الرحّمه»[10] شكي نيست كه وجود امام از مظاهر و جلوههاي بارز رحمت خداوندي است.
6. برهان هدايت
به نص قرآن كريم هدايت انسانها از شئون و لوازم ربوبيت الهي است چنانكه ميفرمايد: «انّ علينا الهُدي»[11] هدايتگري به دو صورت انجام ميشود: تكويني و تشريعي، هدايت تكويني بوسيله عقل و فطرت است و هدايت تشريعي عبارت است از نبوت و امامت، به عبارت ديگر يكي از شئون امام هدايتگري است كه در حقيقت نتيجه هدايت خداوند است.[12]
[1] . ر.ك: رباني گلپايگاني، علي عقائد استدلالي جلد 2، قم، انتشارات نصايح چاپ اول زمستان 1380، ص 115، و محمد سعيديمهر، كلام اسلامي جلد 2، قم،كتاب طه 1381، صفحات 150 تا 154.
[2] . ر.ك: جرجاني، شرح المواقف، ج 8، صص 351 و 354 و تفتازاني شرح المقاصد جلد 5، ص 233، طريق سوم از طرق انعقاد امامت.
[3] . ر.ك: سعيدمهر، كلام اسلامي،ج2.
[4] . ر.ك: رباني گلپايگاني، علي.
[5] . ر.ك: دكتر طاهري، حبيبالله، درسهايي از علم كلام، جلد 2، چاپ اول، قم، دفتر انتشارات اسلامي سال 1381، صص 69.
[6] . سوره بقره آيه 124.
[7] . انعام 124.
[8] . ر.ك: دكتر طاهري، همان.
[9] . ر.ك: رباني گلپايگاني، علي همان.
[10] . سوره انعام، آيه 54.
[11] . سوره الليل، آيه 12.
[12] . ر.ك: رباني گلپايگاني، علي همان.