بین مسئولین و کارایی حصاری بیش نیست
شاهــد ایــن ادعـا ریـل قــطاری بیش نیست
پیش ویــلای بزرگـان کلبــه ی ناچیــز خلـق
مطمئنا" دخمه ی تاریک و تاری بیش نیست
های و هوی اهـل منصب در حضـور این و آن
ما که می دانیم لاف است و شعاری بیش نیست
حاصـل صدهـا سمینـار پـر از رنگ و لعـاب
هر کسی امروزه می داند ناهاری بیش نیست
بـر خــلاف پیــش بینــی هـای مسئولیـن امـر
آ نکه بالا می رود نرخش دلاری بیش نیست
وعده ی پوچ سران در گوش قشر کارمند
سالیان سال غیر از قار قاری بیش نیست
هـر کــه شــد خــام شعــار پـوچ بــالا بندهــا
کاملا" بی پرده می گویم، حماری بیش نیست
دست خالی شب به منزل رفت مستی آس و پاس
فرق شاهــی تــا گدایـــی در قمــاری بیش نیست
کاش می فهمیـد نفـس ِغافـل ِ دنیـا طلب
کانتهای راه این دنیا مزاری بیش نیست
قبر تاریکی کــه سـوغـاتـش برای صـاحبش
نیش ماروعقرب و زجر فشاری بیش نیست
خواب دیـدم یک شبـی قارون بـر آتـش می نـوشت
مال و ثروت این طرف بر دوش باری بیش نیست