شنیدم سخنی خوش که پیر کنعان گفت فراق یار ، نه آن می کند که بتــــوان گفت
تویی که دلت دریایی از عشق بود و امید، بودنت دنیایی از کرامت بود و نوید،
وجودت معنا گر تواضع، نگاهت روشنگر خانه دل و کلامت حکایت گر شیرینیهای زندگی بود و روحت چون پرندهای پر کشید و غم و اندوه و ماتم را به جای نهاد.
با نبودن تو خانه دلمان رنگ دیگری به خود گرفت، گرد انتظار دیدار دوباره تو تمامی چهرمان را فرا گرفت آخر تا کی آه کشیدن را بهانهای برای آغاز بیان تمامی خاطرات گذشته در سینه حبس کنیم.
به کدامین واژه بسرایم نغمه غم انگیز فراق را که اگر تا ابد چشمهایمان بگرید. و سینههایمان از غم این جدایی بشکافد باز هم تسلی نخواهد یافت.
مرگ را گریزی نیست، همه باید رهرو این راه بیبازگشت باشیم، اما سخت است جداییهای ناخواسته و دشوار است وداع یاران صمیمی آنهایی که همواره طنین دلنواز صدایشان نوازشگر دلهاست و عطر یاد حضورشان آرام بخش دیدگان چشم به راه.
روحت شاد یادت همیشه گرامی باد .حاج فکور