فراموش کردم
رتبه کلی: 2497


درباره من
دلم لکنت میخواهد....با آغوش یک عقب مانده ی ذهنی
گریه کنم ....گریه کنم ....
و برای اوانقدر طبیعی باشدکه حواس نداشته اش
از حالم پرت نشود..که هیچ سوالی در ذهنش از جنونم نلولد
از تنهاییم نپرسد..
ومن هم به او دروغ های روزانه ام را برایش پست نکنم
دلم لکنت میخواهد ....
فحش هایم را انقدر جدا جدا بگویم
که هیچ کس به آنچه به سرم آمده پی نبرد..
یک نفربیاید ازخیر شعر بگذرد
یک عقب ماندن ..
میخواهم ازدنیای شما جا بمانم..!
رها تبریزی. (senator0011 )    

سفره خالی

درج شده در تاریخ ۹۱/۱۰/۲۳ ساعت 14:02 بازدید کل: 313 بازدید امروز: 147
 
سفره خالی

 

یاد دارم در غروبی سرد سرد

می گذشت از کوچه ی ما دوره گرد

داد می زد : کهنه قالی می خرم

دسته دوم جنس عالی می خرم

کاسه و ظرف سفالی می خرم

گر نداری کوزه خالی می خرم

اشک در چشمان بابا حلقه بست

عاقبت آهی کشید بغضش شکست

اول ماه است و نان در سفره نیست

ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟

بوی نان تازه هوشش برده بود

اتفاقا مادرم هم روزه بود

خواهرم بی روسری بیرون دوید

گفت اقا سفره خالی می خرید...؟

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۱۰/۲۳ - ۱۴:۰۲
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)