با حس عجیبی ، با حال غریبی دلم تنگته
پر از عشق عادت ، بدون حسادت دلم تنگته
گله بی گلایه ، بدون کنایه دلم تنگته
پر از فکر رنگی یه جور قشنگی دلم تنگته
تو جایی که هیچکی واسه هیچکی نیست همه دل پریشون
دلم تنگه تنگه واسه خاطرات که کهنه نمیشن
دلم تنگه تنگه برای یه لحظه کنار تو بودن
یه شب شد هزار شب که خاموش خوابن چراغای روشن
منه دل شکسته با این فکر خسته دلم تنگته
با چشمای نمناک دلم تنگته
ببین که چه ساده ، بدون اراده دلم تنگته
مثل این ترانه چقدر عاشقانه دلم تنگته
تو نیستی که دنیا به سازم نرقصه به کامم نباشه
چقدر منتظر شم که شاید از این عشق سراغی بگیری
کجا؟ کی؟ کدومروز؟ منو با تمام دلت میپذیری
منه دل شکسته با این فکر خسته دلم تنگته
بی حوصله ام....
دست خودم نیست.....
کمی دلتنگ فردایم......
فردایی که تو می ایی.......
شاید...
من نباشم....
صدای چک چک اشکهایت را از پشت دیوار زمان می شنوم
می شنوم که چه معصومانه در کنج سکوت شب ، برای ستاره ها ساز دلتنگی می زنی
و من می شنوم، می شنوم هیاهوی زمانه را که تو را از پریدن و پرکشیدن باز می دارد
آه ، ای شکوه بی پایان...
من می شنوم،
به آسمان بگو که من می شکنم ! هر آنچه تو را شکسته
و می شنوم هر آنچه در سکوته تو نهفته...
وای از دست این لحظه های نفسگیر ،ای خدا بیا و دستهای سردم را بگیر
باز هم دلم گرفته... انگار عمریست اسمان ابریست و باران نمیبارد
"خدایا ممنون از مهربونیات"