خدایـــــــــــــــا من میـــــــــــــــدانم
که شدنـــــی نیست
حتی اگــــــــــــــــر معجزه کنــــــی
بازهـــــــــــــــــــــــــم
او یک آرزوی محــــــــــــــــــــال است
.
.
.
.
نه اسمش عشق است :نه علاقه :نه حتی عادت
حماقت محض است !
دلتنگ کسی باشی ّ،که دلش با تو نیست
.
.
.
.
گاهی دوست دارم بدون پک زدن
فقط بنشینم ونگاه کنم که سیگارم چگونه می سوزد
شاید آخر فهمیدم چه لذتی میبری از تماشای سوختن من
.
.
.
.
.گاهی دلم برای زمانی که نمیشناختمت تنگ می شود
.
.
.
.میدانســـتـــــــــــــــم رویا بود
مـــــــــن و تــــــــــو
بعید بود آن همه خوشبختی حتی در تصور خدا هم نبود
حق داشت که برآورده نکند دعاهای من گنــــــــــــاه بودند
.
.
.
.
.
معجزه یعنــــــــــــــی تو در خیالتــــــــــــــــــــ گاهی به مــــــــــــــن فکر میـــــــــــــــــــــکنی
.
.
.
.
لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم
تا بخوانی و بفهمی چقدر جایت خالیست ...
تا بدانی نبودنت آزارم می دهد ...
لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنیست و عریان ...
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد
لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است و پُر شیار ...
لمس کن لحظه هایم را ...
تویی که می دانی من چگونه عاشقت هستم
لمس کن این با تو نبودن ها را
لمس کن ...